دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

دیزباد از نگاه تارنمای دایره المعارف اسماعیلیه

دیزباد

  

دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه و شهرستان نیشابور با 1178 تن سکنه. 1825/547

قصر الریح:

دهی است در حوالی نیشابور. 1825/320

دیزباد یا دزباد که متون عربی گاه آنرا به قصر الریح ترجمه کرده اند. دهی است در بخش قدمگاه نیشابور. این رسته می گویند: از نیشایور به دیزباد راه از ناحیه مشرق می رسد به سواد نیشابور و در چپاوراستای راه، قریه ها و رباطهاست. تا منتهی می شود به دیزباد. 1753/180

الاعلاق النفیسه 174 و البلدان یعقوبی 297 و بعجم البلدان 2/454 و نیز تعلیقات اسرار التوحید 2/745

دزباد در نیشابور امروزی نیز به همین نام دیزباد، شامل دو قریه با فاصله 24 کیلو متر از یکدیگر، دیزباد علیا و دیزباد سفلی که رود خانه دیزباد علیا شروع و به طرف جنوب مزارع دیزباد سفلی را مشروب می کند و مرز بین نیشابور و مشهد در طرف شرق است در مسیر این رود خانه منظره طبیعی درختانی که از آن زرشک بدست می آید و گز بطور خودرو که از 9 کیلو متری جاده نیشابور مشهد به طرف دیزباد علیا از  قریه حصار زبرخان شروع می شود و به طرف جنوب امتداد دارد، بسیار زیبا و بهار دل گشایی دارد.

دیزباد علیا که اکثریت مردم آن اسماعیلی هستند، و از نظر فرهنگی از رشد صد در صد برخوردار است، بدین معنی که بی سواد در آن دیده نمی شود، و قبل از تشکیل مدارس نظام جدید دبیرستانی تا سال نهم داشت، دختر و پسر در کنار یکدیگر به تحصیل مشغول بودند، و امروز نیز مدرسه راهنمایی آن همین وضع را دارد و در میان دره ای قرار گرفته که باغهای آلو و سیب آن معروف است و قریه حصار زبرخان بر سر راه دیزباد علیا به طرف جنوب جاده مشهد نیشابور قرار دارد. 42/220

استحکامات و پناهگاههای صباحیان در قلل کوههایی بود که از قزوین به طرف مشرق ادامه داشت و به کوههای هندوکش اتصال می یافت که از جمله آنها الموت قزوین، گردکوه دامغان، دیزباد نیشابور، شش طراز ترشیز و کوههای سر سخت قهستان بود. 156/151

دیزباد (بالا) علیا که در کوههای نیشابور واقع است و نیز بعضی از مردم شش طراز سبزوار اسماعیلی هستند شاید اقامت ناصر خسرو در نیشابور و تبلیغات پنهانی او در گرایش بعضی از مردم آن حدود به این آیین مؤثر بوده است. 156/353

محدوده دیزباد: از شمال به ارتفاعات بینالود و قله این رشته "قجغر" و از شمال شرقی به کوههای مغان و از جنوب شرقی به قاسم‎آباد و از جنوب به کلاته شوراب (ده ملا) و دیزباد پائین و از غرب به حصار و گرنه محدود است. روستایی کوهپایه‎ای در 6/36 درجه عرض شمالی و 17/59 درجه طول شرقی در بخش زبرخان نیشابور واقع شده است.

اوضاع طبیعی دیزباد: ناهمواریها: مشخصات عمده‎ ناحیه عبارتنداز برجستگیهایی که از ساخت زمین شناسی منطقه نتیجه می‎گردد. بدین عبارت که کوه‎های بینالود امتداد سلسله جبال البرز است که در عصر سوم زمین شناسی با تکوین برجستگیها ظاهر شده است و فشارهای تکتونیک بسیار شدید یعنی دو بهم قرار گرفتگی و تغییر شکل یک قسمت از تشکیلات ژوراسیک را بعهده دارد. بررسی ستکوپ در خراسان (نیشابور) بخش ناهمواریها کوه قجغر 2875 متر در شمال غرب دیزباد را از جلگه نیشابور جدا می‎سازند کوه سیاه و کوه قلعه گاو و از کوههای مغان و پیوژن در شمال شرق دیزباد قرار گرفته که دارای معادن مس و آهن می‎باشد. 1891/5

 

واقعه اسماعیلیان دیزباد

خاطرات سید حسن تقی زاده بکوشش ایرج افشار

یک روز من پیش سردار اسعد بختیاری رفته بودم. او کاغذی به من داد او گفت آقا این را بخوانید. سفارت انگلیس نامه نوشته بود و مراسله ژنرال کنسول انگلیس در مشهد را که سایکس بود و کتاب درباره ایران نوشته بود بهمراه داشت. او در آن کاغذ نوشته بود در نزدیکی شهر نیشابور در یک دهی که آنجا جمعی از اسماعیلیه بودند و یکی دو نفر از آنها به حج رفته و برگشته بودند آخوند آنجا که گویا شیخ باقر نام داشت طمع کرده بود که دارایی آنها را ببرد و عنوان کرده بود که اینها اسماعیلیه هستند پس به مشهد رفته و از معین الغربا نامی فتوی گرفته بود که آنها خارج از دینند. بعد آمده بود ده درود و روز جمعه غوغا راه انداخته و مردم را جمع کرده بود که اینها واجب القتل هستند. تا آنجایی که یادم می آید نامشان گویا حاج محمد ابراهیم و حاجی اسماعیل بود. نتیجه آنکه آنها را گرفت و آورد به میدان ده درود و گفت باید اینها را گشت و کسی را فرستاد به شهر نیشابور پیش حاکم خازن الملک که یک میر غضب بفرستید لازم داریم. حاکم به جای اینکه اقدام کند که جلو این کار را بگیرد گفته بود در نیشابود میرغضب نداریم. حاکم آنجا از خراسان مستقل بود.1749/153

وقتی که در مشهد اطلاع پیدا کردند که در نیشابور می خواهند اقدامی بر ضد اسماعیلیها بکنند کنسول انگلیس در مشهد بواسطه میلی که به حمایت از اسماعیلیها داشت (به جهت آنکه اسمعیلیها پیرو آقاخان محلاتی بودند و آقاخان در هندوستان نفوذ بزرگی داشت و عده عظیمی از اسماعیلیها که آنها را خواجه می گویند تابع آقاخان بود) درصدد بر آمده بود که برای استخلاص این اسمعیلیهای نیشابور اقدامی بکند. از یک طرف به حکومت خراسان که چنانکه گفتیم ظاهراً در دست رکن الدوله بود مراجعه کرده و تقاضا کرده بود که از اسمعیلیهای نیشابور حمایت کند و مانع اعدام آنها بشود. از طرف دیگر به آقازاده که مجتهد عمده خراسان و پسر آخوند ملامحمد کاظم خراسانی بود توسل جست که او در این باب اقدامی بکند.

بدبختانه والی خراسان معترض شد به اینکه نیشابور از قلمرو حکومت او خارج است و قدرتی ندارد. که در آنجا مداخله بکند. آقازاده هم اگر چه اقدامی کرد ولی نتیجه ای نداد. عاقبت شیخ باقر اسماعیلیها را آورد در میدان ده درود و ظاهراً خودش کشت (برای ثواب لنگی می‎بستند و می کشتند که ثواب مال خودشان باشد)

جنرال کنسول انگلیس در مشهد پس از اطلاع شرح واقعه را به سفارت انگلیس در تهران نوشت و شکایت کرد. سفیر انگلیس هم مراسله‏ای به وزیر داخله یعنی همان سردار اسعد نوشته و صورت نوشته ژنرال کنسول مشهد را ضمینه کرده بود.

سردار اسعد به من گفت که فلانی چه بکنم برای این کار ناشایسته که آبروی مملکت را میبرند. از این واقعه سردار اسعد خیلی متغیر به نظر آمد. من گفتم البته اینها که مرتکب این کارها شده اند باید تنبیه شوند. پس تلگراف کرد شیخ محمد باقر را گرفتند و روانه تهران کردند و آن آخوند مشهدی (معین الغربا) را هم به عتبات تبعید کردند.1749/154

شیخ محمد باقر وقتی به تهران رسید در نظمیه که ریاست آن بپرم بود محبوس شد. یواش یواش زمزمه ای شنیده میشد که تدارک غوغا می شود می گفتند چطور می شود ملای مسلمانان را حبس کرد آن هم زیر دست یکنفر ارمنی، می گفتند باید پولی به او کمک کرد و او را به عتبات بفرستند این مطلب در مجلس در خانه سپیدار که من حاضر بودم مطرح شد. من با نهایت شدت بر ضد اعمال شیخ محمد باقر و حامیان او حرف زدم. گفتم اگر شیخ محمد باقر چند مسلمان را کشته باید قضاض و کشته بشود. این حرف بر آخوندها خیلی گران آمد. مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی در آن مجلس حاضر بود. شیخ محمد حسین یزدی (پدر دکتر مرتضی یزدی معروف) هم حاضر بود گفت هر چه باشد نوع آخوند را که نمی‎شود کشت. او هر چه باشد از علماست.

من بسیار متغیر شدم. آنوقت بیش از اندازه من کند بود. به او گفتم آن چیزهایی که شماها میگویید من خوانده‏ام. شیخ یزدی گفت: (با لحجه یزدی صحبت می کرد) شما اول شرابخانه ها را ببندید آنوقت آخوند مجرم را به سزایش می رسانیم.

این حرف مایه رنجیدگی آخوندها شد. آنچه خودم تصور می کنم منشاء بغض از این واقعه ایجاد شد.

دشمنی جلو رفت و مخالف روزبروز شدت گرفت. تا آنجا پیش رفت که حکمی از علما بزرگ یعنی آخوند ملا کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل طهرانی علیه من گرفتند، همه را اگر بگویم طولانی میشود. 1749/155

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد