دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

مراسم عروسکشان در تاریخ دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در متنی که در باب مراسم عروس کشان در دیزباد نوشته و توسط ریم فطوم ویرایش شده می نویسد: در مراسم عروسکشان جنگ نابرابرِ فرهنگ‌ها به نفعِ خانوادهِ داماد به‌پایان می‌رسید. نیروهای شبه‌نظامی که تا دیروز با خانواده عروس بوده‌اند و تا ظهر امروز مشاور و خدمتکار به‌حساب می‌آمدند. یکباره تغییر موضع داده و از پاپ کاتولیک تر خودشان را به خانواده داماد نزدیک‌تر نشان می‌دهند. 

 خانوادهِ عروس با کلّی دلهره و اضطراب که سرنوشت فردای دخترشان چه می‌شود؟ سرنای غلامحسن و ویولن عبّاس پسرش برایشان آهنگ غم می‌بارد. لحظه پایانی این تراژدی است. تشکیل یک زندگی جدید؟ با فرهنگ نامعلوم؟ و به‌سوی آینده نامعلوم؟ برای دختری معصوم که خانواده گرم پدری را ترک می‌کند با این سفارشِ پدر که: بالباس سفید به خانه بخت برو، با زندگی بساز و با کفن سفید خانه بخت را ترک کن! یک جادّه یک‌طرفه زندگی! چه خانهِ بختی که به زندان بیشتر شبیه می‌باشد. انتقال بیک زندگی ساده و محقر؟ پا می‌گذارد تا طعم زندگی مشترک زناشویی را با تمام فراز و نشیب‌هایش بچشد. آرزویش این است که از فردای آن روز می‌خواهد با شوهرش مستقل زندگی نموده وبا کم و کاست‌های زیاد زندگی دست‌وپنجه نرم کند.



با این باور که پلیس‌های مخفی و آشکار مثل مادرشوهر، خواهرشوهرهای طلبکار که چه سنگر و خاکریزی‌هایی را تدارک دیده‌اند! این بیم وامید در چشمان تک‌تک اعضای خانواده دختر مشاهده می‌شود. چه روز و روزگاری بود؟ زمان خواستگاری در مقابل خانواده دختر، چه مظلوم‌نمایی‌های که نشد.

 ضرب‌المثلی است که می‌گویند: همیشه درب شانس و سرنوشت روی یک پاشنه نمی‌چرخد!!   

این دورنمایی از فرهنگ زمان‌های قدیم دیزباد بود که اکنون این فرهنگِ غلط، دیگر منسوخ شده است. 

 با آرزوی روزهای خوش و شیرین زندگی برای زوج‌های عزیز با این توصیه‌ها:

- زندگی مشترک، فراز و نشیب‌های زیادی به همراه دارد دوشادوش با آن نبرد کنید و نهراسید.

- در راه برابری و مساوات، زندگی خود را آغاز نمایید.

 - حداکثر احترام برای همسرِ خود و خانواده‌های طرفین قائل شوید.

 - هرکس را در جایگاه خودش ببینید.

- افرادِ باتجربه ِفامیل را به مشورت بگیرید.

- تصمیم‌گیری نهایی با خودتان می‌باشد.

- با این باور که در استقلال خانوادگی و زندگی مشترک مصمّم و استوار هستید.

عروس در سنت عروسی های قدیم دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در ادامه بحث عروسی های قدیم دیزباد می نویسد: خانمهای با تجربه ترآیین شوهرداری را به عروس خانم گوشزد می کنند. کسی نمی داند آنها درگوشی چه می گویند؟

شاید کاسه آبی که درابتدای درب ورودی جلو پای عروس می گذارند تا یکی از زوجین پیشدستی کرده و آن را چپ کند؟ شاید کشتن گربه جلوِ حجله باشد. لگد کردن پای داماد و گاهی برشمردن خوی و خصلت اعضای خانواده داماد و... چطور با مادرشوهربرخورد کند و کنار بیاید؟ شمارش نبض عروس رو به افزایش است. نمی داند به جنگ سرد می رود یا به یک زندگی مشترک؟ داماد چقدر ثبات و استقلال فکر دارد؟ به طرف مادر است یا هر کس را جای خودش می بیند؟

دور نمایی از زندگی  زناشویی خود را به تصویر می کشد ولی با انتهای کاملأ نامشخّص؟ می رود ولی نمی داند کجا می رود. به جنگ زندگی؟ یا جنگ مادر شوهر و خواهر شوهر؟ دلش آشوب می رود چون بزرگترین تحوّل در زندگی اش درحال وقوع است. با باورهایی که از اطراف گرفته است.

مادر شوهر را دردریای شناور زندگی به کوه یخی تشبیه می کند که نمی داندچقدر از این توده عظیم در داخل آب است؟ چقدرسر برآورده زآب که بیرون و آشکار است و از طرفی هم راهی ندارد که وارد صحنه شود.

از امکانات و کانون گرم خانواده پدری یک باره جدا می شود با خانواده ای که با روحیّه و اخلاقشان آشنا نیست بایستی پیوند  بخورد؟ به خانواده ای منتقل می شود که از فرهنگ و سلایق آنها اطلاعی ندارد.

مهمتر این که همه چیزِ زندگی را بایستی از صفر شروع کند. همه امکانات در زندگی پدریش برایش فراهم بوده حالا بایستی ذرّه ذرّه تدارک زندگی جدید را ببیند.

درخانواده پدری حداقل صاحب یک رأی در تصمیم گیری ها بود ولی حالا در بدو امر به صورت مهمانی می رود تا مدّت ها نمی داند میزان برخورداری از امکانات و میزان مشارکت او در تصمیم گیری ها چقدرمی باشد؟  نمی داند چرا از مادرشوهر ، چنین هیولایی سا خته اند؟

مادر شوهر چه فکر می کند؟ حتمأ درفکرش متصوّر است که این پسر را بازحمت زیاد بزرگ کرده حالا بایستی  تقدیم دختر خانمی کند که کوچکترین زحمتی را متحمّل نشده است؟ مگر دختر را مادرش بزرگ نکرده است. و زحمت او کمتر از داماد بوده؟ مگر اوشریک زندگی نیست؟

زدودن این باورهای غلط که می گویند"دختر جُوِ خَرِ مردم است" جوِ خر مردم یعنی چه؟ جو خوراکی است که درقدیم تغذیه حیوانات بود ولی اکنون انسانها هم ازآن تغذیه می کنند. 

آیا واقعأ دختر خانم ها صرفأ برای امیال مردها آفریده شده اند؟ امیال  شهوانی، زایش، آشپزی، و به علّت نا آگاهی والدین همین گونه توصیه هایی را در زمان ازدواج به دختر خانمها می کنند. دخترمان را شوهر دادیم!




به خانه بخت رفت یعنی به محیطی پاگذاشت تا بخت و اقبال خود را آزمایش کند؟! مگرخانه شوهر محل توزیع و فروش بلیط بخت آ زمایی است؟  این ها همه فرهنگ نابرابری و بی انصافی که درآن زمان حاکم بود، دختر خانم ها خانه شوهر را از خانه پدری با تمام ریسکش بهتر دوست داشتند، مخصوصأ اگر سنّی از ایشان گذشته باشد. اگر مادر شوهر که متّهم ردیف اوّل زندگی ازدواج دختر و پسر است. اگر با این دید به قضیّه نگاه کند که او کلفت استخدام نکرده بلکه شریکی برای زندگی پسرش آورده تا یار و غمخوار هم باشند و زندگی زناشویی شان با تمام خلوص و نیّتِ خیر آغاز کنند . فکر کند فرزندی به خانواده آنها اضافه شده تا یار و  یاورشان باشد. همان انتظاری را داشته باشد که دخترش بخانه شوهر رفته و مادر شوهر اگر در زندگی آنان دخالت نکند مسائل این زوج جوان بالای پنجاه درصد حل است.

بقیّه مسائلِ پیشِ رو با توافق و گذشت و بکارگیری عقل و منطق حل می شود. ولی ازمادرشوهرآن زمان بعید بود که  از کدخدا منشی و دخالت بی جا دست بردارد.

 درعلم آناتومی و فیزیو لوژی زن زودتر شادابی خودرا ازدست می دهد. در اینجا مرد اشتبا هأ دنبال صورت می رود نه دنبال سیرت! این ناهماهنگی جنسیّتی نگرانی عروس خانم را دو چندان کرده است. اینجا قید و بندی که پدر و مادر عروس خانم بر پای دخترشان قفل و زنجیر کرده اند. آخرین توصیه شان به دختر در موقع ترک خانه پدری: به خانه شوهر میروی با لباس سفیدمی روی بایستی در زندگی بسازی و موقع مرگ با کفنِ سفید خانه شوهر را ترک کنی! یعنی بمیر و بدَم، بسوز و بساز و زندگی کن! یعنی به این زندگی محکومی! این جا آدم فکر می کند این دخترخانم بجای زندگی، زندانی است. این نا برابری جنسیّتی در جامعه ما  درآن روزگار به چشم می خورد، مثلأ دختر خانمی حتّی در دوره نامزدی بعد ازآشنایی مختصر و  بعلّت عدم تفاهم از وصلت منصرف می شد عملأ از آقا پسر بیشتر ضرر می کرد. در جوامع قدیم این دختر را به چشم یک زن بیوه  نگاه می کردند. این ظلمی بود که درجامعه ایران، به خصوص گروه های جمعیّتی بسته  روا می داشتند. مرد سریعأ بفکر ازدواج می افتاد و اکثرأ اقدامش موفقیّت آمیز بود.

ولی دخترخانم درخانواده پدری محکوم بزندگی بود! کی شوهری پیدا شود که ریگی درکفشش نباشد.


این اصطلاح ریگ در کفش به این معنی است که زن دیگری نداشته باشد، بچّه ای از زن قبلی زیر پوشش حمایتی اش نیست، معتاد نباشد و ... لاجرم برای اینکه اسم دخترخانم از سر زبان ها بیفتد  مجبور می شود با بیگانه ازدواج کند .

این روند باعث می شدکه جامعه ما  رو به اضمحلال و انقراض پیش برود.   

این ناهمنگی اجتماعی و فرهنگی درجوامعِ سنّتی متأسفانه به چشم می خورد مخصوصأ در جوامعی که دختر تمایلی به ازدواج با غریبه راندارد.

مشکل دیگری که موجب می شد دختر به هر ازدواجی رضایت ندهد تقصیرِبیشتر متوجّه  خانواده دختر بود. با این باورغلط که  دخترشان درزندگی مرفّه ای بزرگ شده  و بعلّت آموزش حاکم در خانواده، در رؤیا برای زندگی آیندهِ دخترشان یک قصرِ طلایی ساخته اند و انتظار دارند فلان پسر که پدرش متموّل می باشد یا پسرش مدرک تحصیلی بالا دارد  به خواستگاری بیاید ولی از آن پسر مورد نظر خبری نمی شود و سن دخترهمچنان بالا و بالا می رود. اینجا وقتی مسئولین خانواده،  به سرعقل می آیند که دیرشده است.  متأسفانه این اشتباه کاری ضررش متوّجه دختران بعدی هم می شود و به عبارتی تا دختر بزرگتر ازدواج نکند دخترهای کوچکتر بایستی درنوبت بایستند و مهم تر اینکه هیج خواستگاری جرأت خواستگاری برای دخترهای کوچکتر راندارد. مسلّم در این پروسه همه خانواده ضرر می کنند.

صحبت از مقدّمات عروسی بود. الان عصر روز قبل از پاتختیِ شبِ اوّل است. همه فامیل مشغول کاری هستند.کم کارترین افراد عروس و داماد می باشند. گروهی از هم سن و سالان دور عروس و داماد را گرفته اند.

عصر روز که شب پاتختی می باشد  مهمانهای  خارجی از راه میرسند. مدعوین دهات دور و بر وسیله نقلیّه شان الاغ شان می باشد که تشکی روی الاغ انداخته وارد دیزباد می شوند در ورودی ده  پیشخدمت ها با دود کردن اسپند  به استقبال  مهمان ها می روند. اسکان دادن مهمان ها  مشکلی ایجاد نکرده چون قبلأ پیش بینی جایشان شده  و خدمه لازم دراختیارشان می باشد. ولی برای جابحایی الاغها مشکل پیش می آید الاغهایِ مهمان ها اکثرأ مادینه و با الاغ های دیزباد که اکثرأ نرینه می باشند در یک طویله مشکل دارند و اینجاست که با کمبودطویله روبرو می شویم البته برای  الاغ ها هم سرپناهِ ایمنی پیدا می شود.

شب پاتختی نزدیک است فرارسیدن شب، اضطراب و دلهره صاحبان مجلس به اوج خود رسیده  است. در این راستا صاحب مجلس پیش بینی کلیّه هزینه ها را کرده است. این خدمه هستند که به احسن انجام کار، آبروی صاحب مجلس را بدست آورده و یا با کوتاهی و غفلتِ آنان باعث آبرو ریزی صاحبان مجلس می شود.  جایگاه آبرومندانه مهمان ها با پراکندگی موجود، وسائل تغذیه و پذیرایی، خدمه در هر قسمت، روشنایی اطاقها و پای تختِ شب، گرمایش و سرمایش، خواب و استراحت و ده ها مورد دیگر که بایستی مورد توجّه قرار گیرد پیش بینی شده است.

خبر گر جلو منازل رفته و تک تک خانواده ها به اسم و تعداد دعوت  می کند. بعضی اوقات در بندی یک نفر یا دو نفر دعوت می شوند. اینجا برای افراد خاص که تعداد بیشتری بایستی دعوت شدند جلو منازل می رفتند.


نام های متداول دختران دیزبادی

«دیزباد وطن ماست»-نام نقش بسیار مهمی در شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی افراد دارد. در هر منطقه ای بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم حاکم بر آن جامعه اسامی افراد انتخاب می  شود.

به گزارش دیزباد وطن ماست، در دیزباد کهن معمولا برای نخستین فرزند پسر خانواده نام پدر بزرگ و برای نخستین فرزند دختر خانواده نام مادر بزرگ انتخاب می شده است.

برای نام گذاری دختران غالبا از اسامی دو قسمتی استفاده می شده است که بیشتر آنها با پیشوند و یا پسوند کلماتی نظیر، گل، ماه، جهان، شاه  و ...  همراه بوده است.

اغلب این اسامی معنی دار، زیبا و ستودنی هستند که از میان آنها 50 نام که فراوانی بیشتری داشته اند (غیر از اسامی بزرگان دین)  به شرح زیر می باشند:



ماه جهان، ماه نساء، ماه جبین، ماه بانو، ماه رخ، ماه سلطان، ماه بیگم، ماه خانم، تاج ماه، زری ماه، ماه برکه، نجماه
گل اندام، گل بانو، گل نبات، گل شاه، گل نساء، گلستان، گلعزار
حسنی جهان، شیرین جهان، سروی جهان، صاحب جهان
شهر بانو، ناز بانو، زر بانو، زر افشان
شاه شرف نساء، شاه خانم، شاه سلطان، سلطان بانو، ماری سلطان، کوکب سلطان
اقلیما، همایون، خاتون، خیر النساء، میمنت، جان جان، جواهر، مروارید، صفورا، حوری نساء، گوهر، ماندگار، دولت، زرین تاج، زیبا، طوبی، صنم. 

شما می توانید در قسمت نظرات این فهرست را کامل کنید.


میتا از نروژ اسامی زیر را به فهرست ما افزوده اند. بدین وسیله کمال سپاس و امتنان خود را از همراهی همیشگی ایشان اعلام می کنم.


گلشن، زلیخا، محترم، ربابه، سکینه، خانم بی بی، حاجیه سلطان، سلطنت، حاجیه شهر بانو، زینت، بی بی زینب، زیور، نصرت، کلبکه، دارس بیگم، گینس، مونس، انیس، فرحناز، مریم بانو، آفاق، حجاب.

حوا، لیلی، لیلا، عذرا، راضیه، پریچهر، گلچهره، امینه، امنه.
عزت.