«دیزباد وطن ماست»- یکی از اتفاقات نامیمون سال های اخیر در دیزباد تخریب مدرسه ناصر خسرو بود. مدرسه ای که حامل خاطرات یک نسل بود نابود شد اما بعید به نظر می رسد که یاد و خاطرات آن مدرسه از یادها پاک شود. چه بسا تلاش ها که در یک دهه اخیر برای زنده نگاه داشتن یاد آن مدرسه با تلاش های شورای اسلامی دیزباد صورت پذیرفت. البته شاید بتوان گفت که مدرسه به دلیل جهل تخریب شد. جهلی که آنقدر زیاد بود که مدرسه نتوانست آن را از میان بردارد و نهایتا همان جهل مدرسه را از میان برد و به قول هادی میرشاهی: «لکه ننگی در تار یخ برای خودشان و سرنوشت تاریکی برای فرزندان راه بمانده باقی گذاشتند سفره نعمت الهی بدست این کوردلان جمع شد. اکنون بانیان تخریب شرمسار می باشند.» هادی می افزاید: «کلاس اوّل راهنمایی درسال1363 خورشیدی و دوسال بعد دوره دبیرستان رسمأ تعطیل شد و در1368 که محصّلین برای ادامه تحصیل به ساختمان نوساز (محل دبستان فعلی) منتقل شدند.» علی ایحال چنین قضاوتی شاید قضاوتی یک سویه باشد و نتوانیم دلیل واقعی این مطلب را از دل این بحث دریابیم و به نظر می رسد که بهتر باشد این موضوع را به گوشه ای نهاده و به جای آن به یک همگرایی در دیزباد فکر کنیم. آن همگرایی می تواند از دل تلاش های مسئولان فعلی دیزباد بیرون بیاید. یک همگرایی و همصدایی برای توسعه پایدار دیزباد و تبدیل آن به جزیره ای امن برای دیزبادی ها و همه مردم جهان.
«دیزباد وطن ماست»- پروفسور شاهرخ میرشاهی در سلسله ای از متون در باب دیزباد سخن می گوید که این نوشتار بخشی از نوشته وی در گروه فتو فیلم دیزباد است.
من شاهرخ هستم
ده سال در مدرسه دیزباد دانش آموز بوده ام
از ٥ سالگى در کودکستانى که در دبستان و دبیرستان خسرو دیزباد بود تا کلاس نهم در این آموزشگاه بوده ام
یک سال کودکستان و نه سال دبستان و دبیرستان.
از کوچه دروازه بالاى ده هر روز به آموزشگاه مى آمدم.
چه از راه کوچه هاى بالاى ده و پائین ده تا مدرسه ، و چه از میان باغها و چه از کوچه باغ میان ده. من و دوستانم همیشه سرازیر به پائین ده در انتظار رسیدن به مدرسه ( همیشه کمى دیر تر ) و همیشه خود را آماده کتک در مدرسه که ناظم در را بازکند و همه را بخواهد که پس از چوب به دست زدن ( ٤ بار) وارد مدرسه شویم و ....
در راه همینکه صداى دعاى صبح مدرسه را که محمد ایسماعیل یوسف و یا برادرش میخواندند به گوش ما میرسید. کتک دم در را حتمى میدانستیم مگر اینکه گاهى فا طمه خانم ، خانم عمو حسنعلى مادر کریم به داد ما میرسید و با عذر و معذرت ، میخواست که ما را کتک نزنتد. .....
اکنون خواهش میکنم که همکلاسهایم اگر بتوانند عکسى از خود در این سامانه گذارند تا دیدارها تازه شود.
سپاسگزارم
از جمله کسانى که اکنون به فکرم میرسد.
حسنعلى غلامرضا که عکسش را دیدم و مرا به یاد این پرسش انداخت.
حسن قوام، حق داد، شهاب الدین، عزیز میرشاهى محمد زین العابدین، حبیبه میرشاهى دایى حسن، فاطمه پسرخاله غلامعلى، گلستان میرشاهى حسنعلى،
و بسیار دیگر از جمله على عطارى از پیوژن و .......
با مهر و سپاس فراوان
«دیزباد وطن ماست»- هم ده دیاران دور از وطن، به همراه هم ولایتی های داخل در کنار هم به توسعه دیزباد کمک کردند.
به گزارش دیزباد وطن ماست، سی ام آذر ماه تعدادی ازدیزبادی ها در کوتاه ترین روز سال و در آستانه شب یلدا، به دیدار بچه های مدرسه شقایق ها رفتند تا هدایای دستان گرم، هم ولایتی اشان را ازسوی دنیا به برادران و خواهران خردسالشان دراینسوی دنیا برسانند و گرمای مهر ومحبت را در طولانی ترین شب زمستان یلدائی نمایند .
و این همان ندای فرهنگ دیرین دیزباد است ، همگان می دانند مدرسه خسرو دیزباد بیش از هشتاد سال پیش تاسیس شد و دیزبادی ها همه داشته هایشان را مرهون آن می دانند ، زیرا این مدرسه به ما:
* درس صداقت و درستی آموخت
* درس محبت و مهربانی آموخت
* درس گذشت و فداکاری آموخت
و همچنین :
* ادب سالاری و علم محوری را به ما آموزش داد.
* نیک اندیشی ، تفکر و خلاقیت را به ما یاد داد.
* نظم و انظباط را سر لوحه زندگیمان قرار داد.
* به علاوه اینکه، درس وطن دوستی و آبادانی را همراهمان کرد.
و امروز جای خوشحالی است که جلوه گفتارها و نتیجه پندار های مدرسه دیزباد، همراه با کردار نیکو و عملکرد شایسته در زادگاهمان نمایان است. این مظاهر همواره در بسیاری نقاط دیگر دیده می شود و موجب سرافرازی است . به نظر می رسد مرور برخی از این کمک ها از گذشته تا کنون، موجب خوشحالی سایر هم ده دیاران گردد:
* عباس از آمریکا نماد فرهنگ در بوستان پیش تخت گاه را ساخت.
* و علی از هلند، آنرا نور افشانی کرد.
*غلامحسین از آمریکا، قسمتی از هزینه های خرید نهال بوستان را پرداخت و مردان و زنان دیزبادی، جملگی آنها را کاشتند.
* علی دیگرمان از کانادا، دوستان و یاران را مورد مهر و محبت قرار داد.
* در گامی دیگر علی از هلند، چندین دست لباس فاخر به شاگردان مدرسه شقایق ها تقدیم نمود.
* و عباس دیگرمان از کانادا، کمک نقدی اهدا نمود.
* دوباره عباس از آمریکا همراهان و همکلاسان را مورد عنایت قرار داد.
* و رامبد از استرالیا، کتاب و لوازم التحریر بچه ها را تهیه کرد.
* و در یلدای 97 فروزان میرشاهی از کانادا پس از 28 سال دوری از وطن به همراه سارا کوچولوی عزیز، چهارده دست لباس زیبا و مقبول، تقدیم بچه های دبستانی و پیش دبستانی مدرسه شقایق های دیزباد نمودند و بدین ترتیب لباس گرم مهربانی را در زمستان پیش رو بر تن خواهران وبرادران خود نهادند.
* و فردا نیز مهربانانی دیگر . . . . . .
* سایر دیزبادی های داخل کشور نیز کمک های ارزشمند و فراوانی به مدرسه شقایق ها، بوستان روستائی پیش تخت گاه، امور ورزشی، فرهنگی، زیست محیطی، امنیتی، توسعه و آبادانی دیزباد نموده اند.
* همچنین کاروانی از کمک های سخاوتمندانه و به یاد ماندنی برای زلزله زدگان کرمانشاه ارسال داشتند که به دلیل تعداد زیاد آنها از ذکر اسامی این انسان های شریف و سخاوتمند صرف نظر می کنیم. البته ریز تمامی این کمک ها، به همراه هزینه ها، در سر فصل های جداگانه دردفاتر شورای اسلامی و دهیاری دیزباد ثبت شده و همیشه در دسترس می باشند.
تحصیل کردگان دیروز مدرسه دیزباد و نیک اندیشان امروز دیزباد، به خوبی می دانند شرافت و انسانیت فقط در نیکوکاری بروز می کند و آنرا از همگان دریغ ندارند و بویژه توسعه پایدار زادگاهشان را در سایه کمک و همکاری به آبادانی روستا و هم ده دیاران می دانند و هیچگاه آنرا فراموش نمی کنند.
متن شورای اسلامی دیزباد با این جمله خاتمه می یابد: خداوند به تمام عزیزان نیک اندیش و مهربان و خانواده های محترمشان سلامتی و بهروزی عنایت فرماید.
«دیزباد وطن ماست»- مدرسه ناصر خسرو دیزباد جایگاه علم، برادری، دوستی و اخوت، صلح، یگانگی، تواضع، مهر، سخاوت و گذشت بود.
این فضا به منظور توسعه و بهبود کیفیت زندگی مردم این منطقه ساخته شد. تا جوانان مستعد این دیار تبدیل به شخصیت هایی برجسته و مفید برای روزگارشان شوند.
مدرسه از بین رفت، اما آنچه ماناست انسان هایی است که در آن تربیت یافته اند و نسلی است که یکی بعد از دیگری با فرهنگی برساخته این مدرسه خواهند آمد و تجلی این مدرسه برای عالمیان خواهند بود.
«دیزباد وطن ماست»- مدرسه شقایق های دیزباد در روز اول مهرماه با حضور جمعی از مسئولین و دست اندرکاران بازگشایی شد.