«دیزباد وطن ماست»- توسعه دیزباد امروز نیازمند کار و تلاش علمی است. این نیست که یک نفر بگوید من دلم برای دیزباد می سوزد و بنابراین می توانم دیزباد را به توسعه برسانم.
یکی از مسائلی که در شوراهای قبلی با آن روبرو بودیم و شاید کار به طوری که باید پیش نمی رفت، عدم وجود یک رویکرد علمی در مساله توسعه بود.
در شورای جدید این مساله احیا شده است و خوشبختانه رویکردی علمی نسبت به مسائل وجود دارد. همچنین باید در نظر داشت که توسعه دیزباد مستلزم رویکردی استراتژیک است. استراتژیک به این معنا که نباید صبر کنیم که فصل شیوع آفات برسد و آنگاه ببینیم که منفعلانه چه می خواهیم انجام دهیم. بلکه باید با برنامه ریزی و بررسی شرایط پیش بینی کنیم. در این یادداشت مقاله ای را در باب توسعه روستایی از فاضلی منتشر می کنم که می تواند در این خصوص چشم اندازهای جدیدی را فراروی مسئولان و تصمیم سازان دیزبادی و مردم دیزباد قرار دهد.
استراتژیهای توسعه روستایی دیزباد علیای نیشابور
کشورها و مناطق مختلف جهان, متناسب با شرایط و اولویتها, رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی متفاوتی را در پیش گرفتهاند. قطعاً نمیتوان بدون درنظرگرفتن تجربیات جهانی در این زمینه و با تمرکز صِرف بر اشتغالزایی در روستاها (بدون درنظر گرفتن استراتژی توسعه روستایی) توفیق چندانی بدست آورد (که پایدار و ماندگار نیز باشد). چون اشتغالزایی و کارآفرینی در فضایی مستعد رخ میدهد و بدون وجود آن فضا عملاً نمیتوان متوقع موفقیتی پایدار بود. رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی را اینگونه میتوان تقسیمبندی نمود.
الف. رویکردهای فیزیکی-کالبدی:
1. استراتژی توسعه و بهبود زیرساختهای روستایی
زیرساختهای روستایی را میتوان سرمایههای عمومی و اجتماعی روستاها دانست که بدین جهت توسعه این زیرساختهای اجتماعی, فیزیکی و نهادی باعث بهبود شرایط و کیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای کارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان خواهد شد. بعنوان مثال, توسعه زیرساختهای اجتماعی همچون تسهیلات و خدمات بهداشتی و آموزشی, باعث بهبود کیفیت منابع انسانی و افزایش تواناییهای آنان (در جایگاههای فردی و اجتماعی) خواهد شد. منظور از ایجاد, توسعه و نگهداری زیرساختهای روستایی, صرفاً تزریق نهادههای سرمایهای به یک جامعه با تولید سنتی نیست, بلکه هدف ایجاد سازوکارها, نهادها و مدیریت جدیدی است که در عمل نیازمند مشارکت وسیع روستاییان است. در واقع این استراتژی, با همکاری مردم میتواند به طور آگاهانه, ارادی و موفقیتآمیز از دوران طراحی, برنامهریزی و سرمایهگذاری گذر کرده و به شرایط مطلوب پایدار وارد گردد.
ب. رویکردهای اقتصادی:
1. استراتژی انقلاب سبز
این استراتژی دارای دو معنای بهنسبه متفاوت است: یکی به معنی دگرگونی کلی در بخش کشاورزی است به طوریکه این تحول باعث کاهش کمبود مواد غذایی در کشور و مشکلات کشاورزی گردد. دیگری به معنی بهبود نباتات خاص (بویژه گسترش انواع بذرهای اصلاحشده گندم و برنج) و تولید زیاد آنان است. براساس مطالعات میسرا, انقلاب سبز باعث کاهش مهاجرتهای روستایی نشده است و بعضاً باعث بروز اخلافاتی مابین نواحی روستایی (بخاطر بازده متفاوت زمینها در این محصولات اساسی) نیز شده است (توضیحات بیشتری در بخش استراتژیهای توسعه اقتصادی آمده است).
2. استراتژی اصلاحات ارضی
اکثر کشورهای جهان, برای گذار از یک ساخت ارضی به ساختی دیگر, اصلاحات ارضی را در برنامهریزیهای توسعه روستایی خود گنجاندهاند. به عبارت دیگر, تجدید ساختار تولید و توزیع مجدد منابع اقتصادی را از اهداف عمده برنامههای توسعه روستایی خویش قلمداد نمودهاند. از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران امر توسعه (همچون میردال و تودارو), اصلاحات ارضی کلید توسعه کشاورزی است. البته در بعضی موارد نیز, به دلیل ساماندهی نامناسب خدمات پشتیبانی و تخصیص اعتبارات موردنیاز, چیزی به درآمد زارعان خردهپا افزوده نمیشود.
3. استراتژی صنعتینمودن روستاها
اگرچه در این استراتژی, توسعه کشاورزی در فرآیند توسعه روستایی حایز اهمیت است اما در عین حال باید با توسعه فعالیتهای صنعتی همراه شود. در بسیاری از کشورها (بخصوص آسیاییها) صرفاً زراعت نمیتواند اشتغال کافی و بهرهور ایجاد نماید (ظرفیت زمین نیز محدود است) بدین جهت باید به ایجاد اشتغال سودآور غیرزراعی نیز پرداخت تا تفاوت درآمد شهرنشینان و روستانشینان افزایش نیافته و مهاجرت روستاییان به شهر کاهش یابد. در این راستا باید اقدامات ذیل صورت پذیرد: (الف) ایجاد مشاغل غیرزراعی و فعالیتهای درآمدزا, (ب) رواج مراکز روستایی دست پایین. اهداف عمده این استراتژی را میتوان اینگونه برشمرد:
· ایجاد اشتغال غیرکشاورزی برای روستاییان بیکار یا نیمهبیکار در یک منطقه
· همیاری در جلوگیری از جریان مهاجرت به مراکز شهری
· تقویت پایههای اقتصادی در مراکز روستایی
· استفاده کامل (بیشتر) از مهارتهای موجود در یک ناحیه
· فرآوری تولیدات کشاورزی محلی
· تهیه نهادههای اساسی و کالاهای مصرفی برای کشاورزان و دیگر افراد محلی
بیشتر اینگونه صنایع روستایی در کسبوکارهای خرد (کوچکمقیاس) شکل میگیرند که میتواند بخش عمدهای از آن را صنایع دستی تشکیل دهد. این صنایع دستی میتوانند از ابزارهای پیشرفتهتر برای کار خود بهره برده و بدلیل سادگی و مقبولیت بیشتر در جوامع روستایی و امکانات اشتغالزایی بیشتر, کمک بیشتری به بهبود وضعیت روستاییان انجام دهند.
4. استراتژی رفع نیازهای اساسی
این استراتژی در جستجوی اتخاذ شیوهای است تا براساس آن نیازهای اساسی فقیرترین بخش از جمعیت روستایی را به درآمد و خدمات (در طول یک نسل), برطرف نماید. نیازهای اساسی شامل درآمد (کار مولد) و هم خدمات موردنیاز زندگی میشود. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:
- تغییر معیار برنامههای اجرایی از ”رشد“ به سمت ”نیازهای اساسی“ که از طریق اشتغال و توزیع مجدد صورت میگیرد (به عبارت دیگر از ”رشد اقتصادی“ به ”توسعه اقتصادی“· - چرخش از اهداف ذهنی به سمت اهداف عینی و واقعی
- کاهش بیکاری
از این رو رفع نیازهای اساسی تهیدستان, در کانون مرکزی این استراتژی قرار میگیرد و اهداف رشدمحور جای خود را اهداف مصرفی میدهند که در مناطق روستایی با سرمایه و واردات کمتری (نسبت به بخش شهری) قابل انجام هستند.
ج. رویکردهای اجتماعی-فرهنگی:
1. استراتژی توسعه اجتماعی
استراتژی توسعه اجتماعی محلی (جامعهای), اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی را تواماً شامل میشود و نوید میدهد که هم پایههای نهادهای دموکراتیک را بنا نهد و هم در تامین رفاه مادی روستاییان مشارکت نماید.
2. استراتژی مشارکت مردمی
از این دیدگاه, مردم هم وسیله توسعه هستند و هم هدف آن. طرحهای توسعه روستایی چه به لحاظ ماهیت طرحها و چه به خاطر محدودیت امکانات و منابع دولتی, نیازمند مشارکت مردم در ابعاد وسیع هستند. در این استراتژی باید با تلفیق مناسب رویکردهای بالا به پایین و پایین به بالا, امکان مشارکت گسترده مردم را در فرآیند توسعه روستایی فراهم آورد. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:
- تاکید بیشتر بر نیازهای مردم
- تشویق و افزایش مشارکت مردم در هر مرحله از فرآیند برنامهریزی·
- بسط و ترویج سرمایهگذاریهای کوچک, که مردم قادر به اجرای آن باشند
- کاهش هزینههای مردم و در مقابل افزایش درآمدهای آنان
- تشویق مردم در جهت تداوم و نگهداری پروژههای توسعه (افزایش آگاهیهای مردم و کاهش زمان و هزینه طرحها و پروژهها)
مشارکت در حکم وسیلهای برای گسترش و توزیع دوباره فرصتها با هدف اتخاذ تصمیمهای جمعی, همیاری در توسعه و بهرهمندی همگانی از ثمرات آن است. این مشارکت میتواند در تمامی مراحل مختلف تصمیمگیری, اجرا (عملیات, مدیریت و اطلاعرسانی), تقسیم منافع, و ارزیابی وجود داشته باشد.
د. رویکردهای فضایی, منطقهای و ناحیهای:
1. استراتژیهای تحلیل مکانی
والتر کریستالر (1933) برمبنای نظریات جی.اچ.فون تونن و آلفرد وبر (1909) نظریه ”مکان مرکزی“ را ارایه نمود که براساس میزان جمعیت, نقش و کارکرد, فاصله, پراکندگی سکونتگاههای انسانی به شرح و تبیین ساختار (چارچوب) فضایی سکونتگاهها و حوزه نفوذ آنان (و بالتبع سروساماندهی به نحوه چیدمان نقاط شهری و روستایی) میپردازد. متخصصان این زمینه با پذیرش علم جغرافیا (به عنوان تحلیلگر فضای زیست), به استفاده از نظریات برجسته دیگر در رابطه با تقسیمبندی فضایی-مکانی و ساماندهی فضا نیز مبادرت نمودند. سه نظریه مطرح در این زمینه را میتوان به طور خلاصه اینگونه معرفی نمود:
- نظریه زمینهای کشاورزی (جی.اچ.فون تونن): این نظریه به تحلیل چگونگی استفاده و سروساماندهی به زمینهای کشاورزی میپردازد. براساس این نظریه فعالیتهای کشاورزی و ارزش زمینها متناسب با فاصله آنها از بازار (شهری) تعریف میشود (دوایر متحدالمرکزی حول شهرها).
- نظریه مکانیابی صنایع (آلفرد وبر): براساس این نظریه, صاحبان صنایع میکوشند مکانی را جهت استقرار کارخانههای خود برگزینند که با حداقل هزینه تولید محصول و توزیع آنان (هزینههای حملونقل) همراه باشد. در واقع زنجیرهای از جریان کالا, خدمات و اطلاعات (وزن و نحوه تعامل آنها) ما را قادر به مکانیابی صحیح صنایع میکند.
- نظریه مکان مرکزی (والتر کریستالر): براساس این نظریه, هر مکانی که موقعیت مرکزی مییابد با تولید و توزیع هرچهبیشتر کالا و خدمات در حوزههای اطراف (یا منطقه نفوذ) به تحکیم موقعیت مرکزی خود میپردازد, به همین خاطر, چنین مکانهای مرکزی, خدمات بیشتری را در خود متمرکز میسازند. برمبنای این نظریه, نقاط مرکزی در قالب نظامی سلسلهمراتبی (مبتنی بر جمعیت, فاصله, نقش یا کارکرد) عمل مینمایند. طبق این نظریه, خریداران, کالاها و خدمات موردنیاز خود را از نزدیکترین بازار فروش دردسترس تهیه میکنند.
2. استراتژی توسعه روستا-شهری
از پایان دهه 1970, در واکنش به زوال الگوهای توسعه و پس از استراتژی ”نیازهای پایه“ سازمان جهانی کار (1976), استراتژی توسعه روستا-شهری یا منظومه کشت-شهری (اگروپولیتن) مطرح گردید. برای درک بهتر این استراتژی باید الگوی ”مرکز-پیرامون“ و استراتژی نیازهای پایه را دانست.
تحقیقات فریدمن (در آمریکای جنوبی) نشان داده است که میتوان فضای زندگی را به دو بخش ”مرکز“ و ”پیرامون“ تقسیم نمود که رابطه بین این دو نظام, استعماری است و پیامد آن قطبیشدن در مرکز و حاشیهایشدن در پیرامون است. استراتژی نیازهای پایه نیز چرخش آشکاری بود از استراتژیهای متداول تولیدمحور, صنعتمدار و شهرگرا به سمت استراتژیهای مردممحور, کشاورزیمدار و روستاگرا.
استراتژی روستا-شهری برمبنای الگوی مرکز-پیرامون (تجمع سرمایه و منافع در نقاط شهری) و متاثر از استراتژی نیازهای پایه (رفع فقر و ایجاد اشتغال, خوداتکایی, و تامین مایحتاج اصلی), این محورها را برای توسعه مناطق روستایی پیشنهاد میکند:
درونگرایی, حفاظتگرایی, خودگردانی (خودکفایی), و نهادینهسازی مشارکت.
اگر قرار است منظومه کشت-شهری توسعه یابد, باید توسعه را خود بخشها تعیین کرده, خود راهاندازی کرده, خود ساخته و خود صاحب شوند. مدیریت مناسبات نظامها نیز باید توسط شورایی متشکل از نمایندگان بخشهای مختلف (و مدیران ملی) انجام پذیرد.
3. استراتژی یوفرد
این استراتژی برپایه نقش فعالیتها و کارکردهای شهری در توسعه روستایی (و منطقهای) تعریف میشود که شامل این مراحل میگردد:
تجزیه و تحلیل منابع ناحیهای, تدوین نقشه تحلیلی منطقه, تحلیل نظام سکونتگاهی, تحلیل ارتباطات فضایی, تحلیل دسترسیها (ارتباطات), تحلیل شکاف عملکردی, تنظیم استراتژیهای توسعه فضایی, تعیین نارسایی پروژهها و برنامههای توسعه, بازبینی و نهادینهسازی تحلیلهای فضایی در برنامهریزی روستایی و ناحیهای.
این استراتژی با ارایه اطلاعات فراوان و ذیقیمتی به سیاستگذاران و برنامهریزان, آنان را در توزیع سرمایهگذاریها در راستای یک الگوی متعادل جغرافیایی (اقتصادی و فیزیکی) یاری میدهد. برمبنای این استراتژی, وجود شهرکها و مراکز کوچکی (به عنوان بازار محصولات کشاورزی), که خدمات اجتماعی اولیه و امکانات عمومی را نیز در اختیار روستاییان قرار میدهند, بخاطر پیوندهای مابین خود و مناطق روستایی, میتوانند بهگونهای بهتر به شکلگیری اسکلت موردنیاز توسعه روستایی یاری رسانند.
4. استراتژی نظام سلسلهمراتبی سکونتگاهها و برنامهریزی مراکز روستایی
بسیاری از کشورهای درحالتوسعه فاقد الگوی استقرار هستند و ممکن است در سلسلهمراتب سکونتگاهی, مراکز میانی و واسطه مجهز داشته باشند اما مراکز سطح پایین ندارند و یا اینکه مراکز کنونی, بخشی از نظام سلسلهمراتب نقاط مراکزی (یکپارچه از نظر کارکردی) را تشکیل نمیدهند. نظام فضایی (پدید آمده) باید بگونهای باشد که برای انتقال رشد اقتصادی و تامین خدمات و کالاهای کافی مناسب باشد. در فرآیند برنامهریزی ناحیهای توسعه, این استراتژی حد میانه تمرکزگرایی (مانند قطب رشد) و تمرکززدایی (همچون منظومه کشت-شهری) را برگزیده و تجمیع غیرمتمرکز و به عبارت بهتر, ”تمرکززدایی با تجمیع“ را پیشنهاد کرده است. در واقع این نظریه, راهحلی اصلاحطلبانه برای کاستیها و نارساییهای توسعه فضایی متدوال, که قطبی شده و باعث ایجاد اختلافات ناحیهای شده است, میباشد.
”جانسون“, جمعبندی نظریهها را در گرو سیاستگذاری فضایی برای دستیابی به توسعه میدانست, اما کلید توسعه روستایی را در وجود شبکهای از شهرهای کوچک (که واسطه ارتباط با شهرهای بزرگ میشوند) دیده است. در واقع دسترسی فضایی به فرصتها و تولیدات را با ایجاد و تقویت این گونه شهرها پیشنهاد نموده است. ”رندنیلی“ معتقد بود باید ایجاد شهرهای کوچک در پیوند با حوزههای روستایی, محور قرار گرفته تا تنوعبخشی به اقتصاد, صنعتینمودن, عرضه پشتیبانی و تجاریسازی کشاورزی و امثالهم, و در نهایت سازماندهی و مدیریت توسعه به خوبی برآورده شود. برخلاف او که پرکردن خلا سلسلهمراتبی را از بالا به پایین مدنظر قرار داده است, ”میسرا“ (پژوهشگر معروف هندی), ساختن چنین فضایی را عمدتاً از پایین به بالا مدنظر قرار داده است (از کوچکترین نقطه روستایی ممکن).
در الگوی رشد مراکز روستایی (”کمیسیون پیرسون“), عمدتاً مراکز روستایی نقاطی هستند که باید برای جهتدهی مناسب به فرآیند توسعه, تسهیلات و امکانات قابلقبولی را در آنان متمرکز نمود. تمرکز این تسهیلات نیل به تخصص مناسب و موثر در زمینه خدمات و همچنین ایجاد تحرک کنترلشده توسعه را در پی خواهد داشت. هدف این الگو, فوریتبخشی و تقویت شبکهای از نقاط مرکزی در نواحی روستایی و توزیع مناسب مراکز زیستگاهی (در بخشهای پایین سطح و واسط میانی) است.
5. استراتژی توسعه یکپارچه ناحیهای
مهمترین دلایل رویآوری به این استراتژی, عبارتند از:
- استفاده بهتر از سرمایه, نیروی انسانی و عوامل تولید
- استخراج و بکارگیری بهینه منابع محلی
- مشارکت آزادانه مردم در سطح ناحیه (که کوچکتر از منطقه است)
- تجانس بیشتر در ناحیه به علت کوچکی نسبت به منطقه
- همکاری بهتر سازمانهای مختلف درگیر در امر برنامهریزی
هدف از این استراتژی یکپارچهسازی کلیه امور توسعه در ناحیه است. برنامهریزی ناحیهای, برنامهریزی برای مراکز روستایی (فقط ناحیه نه الزاماً جزیی از فرآیند برنامهریزی ملی) است, به شرط آنکه به پیوند با مراکز شهری بزرگتر واقع در خارج از سلسلهمراتب ناحیه نیز توجه کافی مبذول دارد (برنامهریزی توزیعشده). به عبارت دیگر, توسعه یکپارچه ناحیهای, روشی است برای اجرای همزمان فعالیتهای مربوط به برنامهریزی چندمنظوره, که البته این فعالیتها در هر دو سطح کلان و خرد صورت میپذیرد (کشاورزی, صنعت و خدمات) و ابعاد اقتصادی, اجتماعی, فضایی و سازماندهی را با هم دربرمیگیرد. ویژگیهای اصلی توسعه یکپارچه ناحیهای عبارتند از: هماهنگی بین بالا و پایین, یکپارچگی میانبخشی و برقراری روابط متقابل مابین چهار جنبه اصلی توسعه (اقتصادی, اجتماعی, فضایی و سازماندهی).
6. استراتژی توسعه زیست-ناحیه
”زیست-ناحیه“ را میتوان در کل معادل ”قلمرو زندگی“ دانست که عبارتست از سطح جغرافیایی قابلتشخیصی که شامل نظامهای زندگی بههمپیوسته و خودنگهداری (از نظر بازتولید طبیعت) بوده و در نتیجه روابط ارگانیک بین تمامی اعضای ناحیه برقرار است. توسعه متوازن یک ”اجتماع“ یعنی انسان و محیط زیست اطراف او باعث میشود طی یک روند اخلاقی پایدار, رشد و پیشرفت مستمر مردم (به عنوان هدف اصلی) در تعاملی سازنده با محیط اطراف محقق شود و به زمین, هوا, آب و کلاً محیط زیست انسان لطمهای وارد نشود. این استراتژی ملهم از اندیشه توسعه پایدار است.
7. استراتژی توسعه پایدار و همهجانبه روستایی:
مطابق این استراتژی باید فرآیندی همهجانبه و پایدار طی شود تا در چارچوب آن, ”تواناییهای اجتماعات روستایی“ در جهت رفع نیازهای مادی و معنوی, در عین برقراری توازن میان اجزای تشکیلدهنده نظام سکونت محلی (اکولوژیکی, اجتماعی, اقتصادی و نهادی), رشد و تعالی یابد. محورهای اصلی این استراتژی عبارتند از:
1. حفاظت, بهرهبرداری موثر و متوازن از منابع پایه
2. افزایش قدرت انتخاب مردم و توانمندنمودن اقشار آسیبپذیر روستایی بویژه زنان و جوانان
3. توسعه و گسترش مشارکت موثر و همهجانبه مردم و نهادهای محلی در فرآیند تصمیمسازی و برنامهریزی
4. ارتقای بهرهوری, توسعه فرصتها و ظرفیتهای متنوع اقتصادی
5. توسعه فرصتهای پایدار از حیث دسترسی به منابع, امکانات و منافع میان شهر و روستا
6. ارتقای همهجانبه کیفیت زندگی اجتماعات روستایی
منبع:
سازمان شهرداریهای کشور, نشریه دهیاریها, سال اول, شماره 6-1, تهران, 1382
موسسه توسعه روستایی ایران, چالشها و چشماندازهای توسعه روستایی ایران, تهران, 1381
علیرضا استعلاجی, بررسی و تحلیل رویکردها و راهبردهای توسعه روستایی-ناحیهای, نشریه جهاد, سال 22, شماره 250-251 و 252, خرداد و تیر و مرداد 1381
lotfen rahe chareyi vase kam abi peda konid........hanoz gaz varede dizbad neshode ma moshkel ab darim.........
......vay behali ke lole keshigaz she.......zamani ke pederane ma ba hizom atish rozgar seperi mikerden kheli beheter bod.............az dod keshha khone rayehe khobi dar hava pakhsh mishod.............dehkede be tamam mani bod........shayed niyaz bashe ke az lavazem garma za bish az had astefade neshe .......
va say konid joloe germ shoden zamin begirim..........ta hadi
be kam abi komk khad shod... [ berye mesal 1 nemonesh az lampha kam masref astefade she,doshe gerftenha nim saati shor shor aab germ..........] bayed tak tak afrad khodeshon mesol bedonen .............ab mesle zeferan astefade konid....lotfen
06,10,2014 roze Eide ghorban vase beraderm sms dadem ke eide behesh tebrik begem..........goft Dizbad dare derakht ha gerdo heras ......
bekhatere kam abi ..........ke khosh neshan.......az kam abi minalid.........
eide ghorbano be hame moseleman ha jahan tebrik o mobarek bad
albete garmshoden kore zamin va teghir ab o hava dar tamame donyas .........dige mesle gozeshte nis berfaha o yekhha zod ab mishen
........vali vase Iran bayed kheli bishter negeran shod.......... age hamintor
kam abi germa bashe......bayed dar salha nechendan dor mesle India va Pakistan.....beja baran o berf ...........germa zede tejrobe kard....
inha hame afete modern rize shoden .........
Hesari ha ghadere alvarha va chob ha .......Dizbad midonen.....salha majani boriden borden be hesar.......az amsel sey khonid hizom ha va alvarha .......be anbar khone khodeton bezarin......shomniha va ojagh [degdo]ha mader bozergetono ........az bein neberin .......shayed dode dodkeshha ........ashke aseman ham be baresh der biyad.... aya midanid europ tejemlati nis be andaze Iran ......inja dorost mesle dizbad 80 sale pish....mardom zen o merd ,bozrg o kochik roz tetil be avorden chob va amade kerden chob vase bokhariha ......vase zemeston mibashan.......aya midanid chera khoneha ye europ be nezar romantic miyad.....chon beja bergh sham...{albate sham namerghob selamti bekhater va otagh siya mishe}... astefade mikonen....ke be aghtesade khonvade komk she bejash mashin vasail refhi migiren......aya midanid chera terfik dar europ kamtere chon bijahat javonha dar khiyabanha manor nemiden alaf nisten......
مطالب و نظراتتون خیلی عالی بود
موفق باشید