«دیزباد وطن ماست»- در باب نام قله مرتفعی که در نزدیکی دیزباد بالای نیشابور است حرف و حدیث بسیار گفته اند. در این نوشتار که نتیجه گفتگوی دوستان در گروه فوتوفیلم دیزباد (حسین میرشاهی و کریم میرشاهی) می باشد به مساله نام کوه قجغر می پردازیم. خلاصه بحث این است که عده ای به دنبال اعلام نام قوچگرد به عنوان نام رسمی قجغر هستند. در حالیکه این نام اساسا یک نام من درآوردی و بی سابقه است.
متاسفانه قدرت رسانه ای و ارتباطاتی ما نیز به اندازه ای نبوده که بتوانیم نام اصلی را به عنوان نام رسمی عنوان کنیم و بنابراین معتقدند که حالا که ما توان نداریم و فرهنگمان هم قوی نیست، بگذارید نام بدون ریشه قوچگرد را بپذیریم. در مقابل عده ای نیز این موضوع را یک مساله هویتی قلمداد کرده و با آن مخالفند. موضع دیزباد وطن ماست نیز همین موضع است و به صورت شفاف مخالف کاربرد هر نام غیر از نام اصلی برای قجغر است.
در ابتدا عزیز میرشاهی، یکی از دیزبادی ها می نویسد: کشف ریشه و اصالت نامگذاری یک محل یک بحث است و اینکه اکنون به چه نامی شناخته می شوند و باید به دیگران معرفی شوند دیگری است.
نام شهر همدان روزگاری هگمتانه بود.
نام شهر نیشابور روزگاری نیوشاهپوهر بود. و....
هدف از کشف ریشه و معنی یک محل برگرداندن اسم باستانی به آن محل نیست.
اسناد و مدارک زیادی بر اینکه اسم همدان در قدیم هگمتانه بوده هست ولی هیچگاه اقدامی به بازگرداندن این اسم به این شهر نبوده است.
حال برمی گردیم به قجقر.
این اسم سالهاست که در این محل به همین نام بوده است. کشف ریشه و معنی آن کار شایسته ای است.
اگر تابلو و شناسنامه ای بر این محل می گذاریم، شایسته است نام معروف را ذکر کنیم و در توضیح تاریخچه نظرات تحقیقی و تاریخی را ضمیمه کنیم.
هیچگاه (غیر از چند سال اخیر) نام این کوه قوچگر، قوچ گرد و... نبوده و در هیچ متنی قدیمی ذکرنشده. این اسمها کاملا جعلی و نامستند و سلیقه ای هستند.
و نباید در مکانهای عمومی و شناسنامه ای دیزباد به کار روند، چون نه سندیت دارند و نه مقبول عموم مردم.
اگر نامی بر محلی گذاشته می شود یا باید سندیت تاریخی داشته باشد و یا اگر ریشه یابی می شود به صورت کارشناسی و مستند ریشه یابی شود.
کمرسیه ، به معنی صخره سیاه است، ولی ما حق نداریم در تابلو راهنمای گردشگری نام صخره سیاه به آن بنهیم، ....
دیزبادی دیگری به نام عباس کردی در این خصوص ضمن تایید موارد فوق می نویسد: بنده در عرایضم دو بار اقرار کردم که بر خلاف نظرات ارزشمند دیگر دوستان ، نظر بنده تنها زاییده ی نگاه و منطق من به اسم قجقر بود و در دفاع از آن نه تحقیق خاصی کرده ام و نه اصرار به آن دارم که آنرا به کرسی بنشانم.
همانطور که آقای میرشاهی عزیز اشاره فرمودند ، ریشه یابی این نام هدف اصلی این بحث نیست ، بلکه زنده نگه داشتن این نام منظور همه ی ماست.
این روزها اینترنت در اختیار همگان و به آسانی در دسترس میباشد ، کافیست فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشیم تا بتوانیم با مراجعه به ویکی پدیا و گوگل و یوتیوب و... وارد مباحثی شویم که از قد و قواره مان خیلی بزرگتر است ( این مورد را در باره ی خودم گفتم ) .
با این حال اگر بخواهیم این بحث و مباحث اینچنینی را به درازا بکشیم ، روزها و هفته های پیش رو را باید خواننده ی آن باشیم و به شکلی آب در هاون بکوبیم.
نام من " عباس " است.
این اسم که از زبان و فرهنگ و دین عربی به کشور من وارد شده در لغت نامه به دو صفت بسیط بسیار درو از هم معنی شده.
۱. عبوس ، اخمو و خصایصی اینگونه که هیچکس از شهره بودن به این صفات احساس خوبی پیدا نمیکند.
۲. شیر بیشه ، دلیر و بی باک و ... که صفاتی خوش آیند برای یک مرد است.
برای من اهمیتی ندارد که که دوست و آشنای من با کدام معنای آن مرا صدا میزند. چیزی که برایم مهم است زنده ماندن خود این اسم و تغییر نکردن آن است.
اسمی که از جد پدریم به من رسیده و به آن عشق می ورزم.
حال بنظر من، ریشه ی اسم قجقر در کجاست و چگونه باید صحت و سقم آنرا دریافت همین وضعیت را دارد.
قوچ سفید ، قوچ سیاه ، گچ گر ، گوژ پشت ... و هزار تصویر و تصور ذهنی دیگر .
حکایت فیل در خانه ی تاریک.
تاریخ و استناد به اسناد تاریخی هیچگاه و در هیچ مقوله ای ( سیاسی ، مذهبی ، اقتصادی ، اجتماعی ،ووو) همگان را قانع نکرده و نخواهد کرد.
ریاضی میگوید : ۲+۲=۴ ، و آنرا از مسلمان گرفته تا هندو ، از آسیایی تا آفریقایی ،و... همه و همه به اتفاق پذیرفته اند و به آن استناد میکنند.
اما تاریخ میگویید : به شهادت فلان شاهد ، به کتابت فلان کاتب ، به تایید فلان مجمع ، در فلان وقت از فلان روز فلان سال ، در فلان محله از فلان ایالت فلان کشور ، فلان واقعه حادث شد.
حال این همه سند و مدرک و دلیل و برهان در کتابی دیگر از حزبی دیگر ،از دینی دیگر و فرهنگی دیگر ، فرسنگها فاصله دارد با آنچه ما روزها و ماهها و حتی سالها برایش وقت گذاشته ایم.
چه خوب است اگر اقدام به یک هدف خوب به حاشیه نرود و یک پیشنهاد سازنده ، خدای نخواسته باعث اختلاف نشود.
وی ضمن تشکر از حسین خافی برای اعلام نظرات شورای اسلامی در این خصوص که البته با نظرات دیزبادی ها زاویه دارد می نویسد: خواهشمندم نام محلی و آشنای دیرین مردم دیزباد ( که همان قجقر است ) را در صورت موافقت دیزبادی های عزیز و هماهنگی با دیگر اعضای شورا و دهیاری محترم ، لااقل داخل پرانتز ، به تابلو نوک قله و ... اضافه بفرمایند. این کار حتما شدنی است و انجام آن نه بودجه ی خاصی و نه زمان زیادی را صرف می کند.
حسین خافی در ادامه در باب قجغر می نویسد: با سلام خدمت دیزبادی های عزیز به عنوان هم دیاری شما ما دارای زبانی با ریشه ای کهن و با اصالت هستیم و در همین روستای دیز باد شاعری پارسی زبان مثل خاکی خراسانی داریم روستایی با پیشینه ای کهن چرا باید دنبال ریشه ی کوه قجقر در زبان ترکی بگردیم و چه اصراری است که قجقر به قوچ اشاره دارد مگر قجقر فقط جولانگاه قوچ بوده .
در باب قله قجقر :
پیرو درج نظرات تنی چند از هم ده دیاران عزیز دیزبادی ، در خصوص نام مذکور توضیحات ذیل به استحضار میرسد :
بی تردید دیرزمانی است که این قله در دیزباد با نام قجقر شناخته شده و قطعا در آینده و مادامیکه دیزباد و دیزبادی پای در عرصه حیات دارند نیز تکرار این نام تداوم خواهد یافت اما :
1- به کلمات ذیل دقت کنید :
دنباوند. دباوند. بیکنی.جبل لاجورد
این نامها به قله ای تعلق دارند که همه ما ، آن را به نام دماوند میشناسیم ، بلند ترین قله ایران ، و این در حالی است که این قله همانطور که در بالا ذکر شد نامهای محلی متعددی دارد اما نام رسمی آن دماوند است
از آنجا که سایت و کانال اطلاع رسانی شورا علاوه بر اهالی ، مخاطبین متعددی در میان مسئولین و فعالان زیست محیطی دارد ، لذا در درج خبر از نام رسمی قجقر یعنی قوچگرد استفاده میشود و استفاده از نام رسمی در تولید خبر ضروری است
2- ما دیزبادیها برای سهولت در گفتار و به قول خودمان برای آنکه زبانمان راحت تر بچرخد کلمات را به گونه ای متفاوت تلفظ می کنیم.
به کلمات ذیل دقت کنید:
دیزباد: دوزبا
محمد حسین: محندسین
محمد اسماعیل: مهندسماعل
اسماعیل: ماعل
غرقاب: غرقو
چراغدان: چرغدو
و ......
پس دور از ذهن نیست که قوچگرد هم قجقر خوانده شود.
3 - هر سال جمعیتی بیش از شمارگان اهالی دیزباد از نقاط مختلف کشور و از جبهه های مختلف به قجقر صعود می کنند که از دیرباز کلیه تیم های کوهنوردی این قله را به نام قوچگر و یا قوچگرد میشناسند و به خاطر داشته باشیم در اطراف قجقر روستاهای متعددی وجود دارد و ما نشسته در پای یک ضلع آن هستیم و اگر تابلویی بر فراز قله قرار گرفته به لحاظ قانونی بایستی با نام رسمی نصب گردد.
قجقر : چه کلمه ترکی باشد و چه تغییر یافته قوچگرد، فرقی نمی کند مهم این است که " قجقر" برای ما دیزبادی ها نام کوهی سترگ و پربرکت است و تا همیشه نیز چنین خواهد بود اما همانطور که به استحضار رسید این نام یک نام محلی است که دامنه کاربرد آن نیز در جامعه بومی خلاصه می شود.
با تقدیم احترام به همه اهالی فرهیخته دیزباد
حسین خافی
روابط عمومی شورای اسلامی دیزباد
گویا منطق ارائه شده پیشین بر گفته های خافی اثر نگذاشته و همچنان بر طبل انکار می کوبد. در ادامه بحث با نظر یکی دیگر از دیزبادی ها ادامه می یابد:
پیرو مبحث داغ قجقر، مطلبی گردآوری کردم که با همدیاران به اشتراک می گذارم. از آنجایی که کلمه قجقر به ظاهر واژه ترکی است و برای آن به دنبال ریشه ترکی می گردیم لازم دانستم، اصل مطلب رو به چالش بکشم که این واژه نه ترکی است و نه به قوچ ارتباطی دارد.
با فرض اینکه نام پارسی بوده و بعدها به لهجه ترکی تلفظ شده باشد، قجقر در زبان پارسی به صورت گوژگر تلفظ خواهد شد:
معنی گوژ در لغتنامه دهخدا:
گوژ. (ص ) خمیده. خوهل، کج. چفته. دوتا. گوز. کوز. دوتو. به خم . کمانی
معنی گر در لغتنامه دهخدا:
گر. [ گ َ ] (اِ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه است و در یسنا 1 فقره ٔ 14 و یسنا 2 فقره ٔ 14 و یسنا 3 فقره ٔ 16 و غیره آمده . در دو سیروزه ٔ کوچک و بزرگ در فقره ٔ 28 زمین ایزد نیک کنش و کوه اوشیدرن و همه ٔ کوههای رفاهیت راستی بخشنده و فر کیانی مزدا آفریده یکجا ذکر شده است . در این هشت فقره کلمه ٔ گری (= گئیری در اوستا) از برای کوه استعمال شده که در پهلوی گر گویند... کیومرث را نیز در فارسی گرشاه یعنی پادشاه کوه نامند. (یشتها پورداود ج2 ص 308).
گر. [ گ َ ] (اِخ ) کوهی است در جنوب شرقی بوشهر و کوه نمک . (جغرافیای طبیعی کیهان ص 55).
حال با ترکیب دو کلمه می توان به معنی آن یعنی کوه کمانی دوتو دست پیدا کرد.
دیزبادی دیگر در این خصوص می نویسد: در ادامه بحث قجقر عرض کنم که کلمه ی قار به حز معنای برف و سفیدی که در لغت نامه ی دهخدا امده ، معنای سیاه و قیر را نیز می دهد:
از جمله شعر ناصر خسرو:
چون به در خانه ی زنگی شوی
روی چو گلنارت چون قار کن
و شعر مختاری:
دل موافق رایت چو برف باد سپید
رخ مخالف حاهن سیاه باد چو قار
و البته معانی دیگر همچون:
ارمیده ، ایستاده ارام ،
ولی با توجه به معنی ترکیبی کلمه که در اذربایجان هنوز مصطلح است و در قدیم بیشتر ایامسال کوه پوشیده از برف بوده ، من معنای قوچ سفید را انتخاب کردم .
دیزبادی دیگری در ادامه می نویسد:سلام ویژه دیزبادی هایی که نه تنها به زادگاهشان عشق می ورزند، بلکه از کاهش تا کوهش را با تعصب و غیرتی خاص پاس می دارند.
پیرو بحثی که در مورد نام قجقر، این کوه سترگ، که نماد پشت گرمی روستای بی نظیرمان بوده، هست و خواهد بود بالا گرفته، بنده ی حقیر هم نظر شخصی و استنباط منطقی خودم را بعرض می رسانم.
البته این ادعا، نه حاصل تحقیق و تفحص از کتب و منابعی خاص، بلکه همانطور که پیشتر اشاره کردم یک رابطه ی منطقی است، با نام این قله ی با شکوه و صفتی که میتوان به آن نسبت داد.
در مورد بخش اول این نام (قج)، خوشبختانه اتفاق تمام نظرها بر آنست که اشاره به قوچ ( یا به لفظ محلی = قچ ) دارد و جای بحثی باز نمی ماند.
و اما در مورد بخش دوم:
با تشکر از شاعر خوش ذوق روستایمان آقای حسین میرشاهی ( میری ) که با جمع آوری ادله ی فراوان از متون قدیم و جدید ( قر) را تغییر شکل یافته ی ( قار = بمعنای سفید) معرفی کردند ؛ این صفت ( یعنی سفیدی ) مصداق قانع کننده ای برای شنونده نمیتواند باشد و منطق و ادراک شخصی که برای نخستین بار میخواهد با شخصی یا مکانی و ... توسط یک معرّف آشنا شود ، انتظار شنیدن صفتی که در آن هیبت میبیند را میکشد.
در مورد قجقر ، اگر کوه را به قوچی ( یا تنها سر قوچی ) تشبیه کرده باشند، این استعاره ای خواهد بود از یک قوچ قوی بنیه و تنومند که در میان گله ای حکم رئیس را دارد، چرا که در میان کوههای دیگری که از پیش تختگاه و سیخاها تا بازه ی راه و بازه ی چپ و پیش لوکه و شمورقی و ... بمانند گله ای دور تا دور ده آرمیده اند، بزرگترین و با شکوه ترین گوسفند بوده، و صفت دیگری که برازنده ی نام اوست میتواند رنگ او باشد.
از جایی که رنگ غالب در پیکر این قله ی ستبر ، و صخره های در هم تنیده ی آن تیره می باشد، اطلاق خصیصه ی سفیدی بر آن کمی نا مانوس خواهد بود.
حال اگر بجای واژه ی ترکی (قار) ، واژه ی ترکی دیگری مثل (قره) را استعاره بگیریم، موصوف را به صفتی درخور آن وصف کرده ایم و چه برای ما که با شنیدن این نام بزرگ شده ایم و چه برای کسی که اولین بار آنرا میبیند و نامش را می شنود یک رابطه ی منطقی بین گوش و چشم و مغز برقرار خواهد شد.
لغت ترکی"قره" (بفتح قاف و را) در فرهنگ فارسی عمید به معنای "سیاه" آمده. قجقر = قوچ سیاه
البته دانستن ریشه ی معنای اسامی چه برای اشخاص و چه برای اماکن و ... مهم و گاها واجب است ، اما مهمتر از آن در این گونه موارد و در این مورد خاص، اتفاقی است که در تلفظ و املای آن نسل به نسل گشته و بصورت سندی با مالکیت تک تک دیزبادی ها در آمده.
قصد بنده از عنوان این مطالب و ادامه ی بحث عزیزان خدای نکرده جسارت یا ضدیت با نظر دوستان نبود که برعکس تایید فرمایش ایشان بود به طریقی دیگر.
در پایان بنده هم مانند دیگر دوستداران دیزباد و دیزبادی از شورای محترم تقاضای تعویض تابلو سر قله و تصحیح هرگونه سند و مدرکی که در نامه های اداری و ... قید میشود ، به نام اصیل و آشنای گوش و زبان مردم ده ، که همان (قجقر) باشد را دارم.
دیزبادی دیگر می نویسد: با سلام خدمت دوستان...خیلی نامها ونشانه ها در ادبیات دیزباد هستندکه بصورت مرکب بکار میروند. و براحتی قابل فهمند. اما من شخصا از خیلی وقت قبل درمورد قجقر این گونه برای خودم هجی کرده بودم که ممکن است از ترکیب دو کلمه (قاج) یاقاچ ویا قوجم به معنی قسمتی را با (قر) به معنی اوج وبا ترکیبا ین دو یعنی قسمتی در اوج اسمان کلمه قجقر ساخته شدهاست البته عرض کردم این نظر شخصی منه ببخشید.
با تشکر از همدیاری عزیز جناب میرشاهی، نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که بیشتر مکانهای دیزباد اسم های فارسی دارند. مانند تختگاه ، پشت سم، تخت شاه، سرآسیاب، جو نو، باغ نو، بازه حشم و این هم کاملا قابل درک است و... اسمهای ترکی کمتر در این منطقه به کار می رفته، بنابراین نباید بدنبال ریشه این کلمات در فرهنگنامه ترکی گشت ، قجقر از لحاظ تلفظ و لهجه شاید در گذشته اینطور تلفظ می شده ولی به معنی ریشه ترک بودنش نیست
دیزبادی دیگر می نویسد: در مورد پستی که گذاشتید گفتم چند نکته بگم. ابتدا اینکه امیدوارم سو تفاهم پیش نیاد چون در این گروه افراد با ایده و سلیقه های مختلف هستن و.... دوم اینکه به نظر من اصلا فک نکنید و شک نداشته باشید که کسی و یا کسانی آشنا و یاغریبه هستند و قصد داشته و دارند که اسم قله قجقر رو عوض کنند چون اصلا برای کسی چه اهمیت و منفعتی دارد که اسم این قله را عوض کنند.
این نظر آخر بسیار ساده لوحانه بود و البته باید این سوال را هر کسی از خودش بپرسد که چرا باید اسم قجغر را عوض کنند؟ به نظر می رسد که عده ای کوهنورد کنجکاو پس از شنیدن اسم قجغر برای شهرت طلبی و ایجاد چالش یک چنین نامی را بر روی قجغر نهاده اند. اما سوال اینجاست که چرا شورای اسلامی دیزباد با اینکه می داند که این اسم سابقه دارد و از اصالت آن خبر ندارد با دیزبادی ها همراه نیست و دارد مسیر دیگری را در این خصوص طی می کند؟