دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

ضرب المثل های دیزبادی از نگاه هادی میرشاهی (1)

«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در نوشته خود به ضرب المثل های دیزبادی پرداخته است. این نوشته در سه بخش تنظیم شده و متعاقبا در پست های بعدی به آن پرداخته می شود.

ـ حق به حق‌دار مرسَه (مرسَه = می‌رسد).

از نُفریِ سگ، نو کُلُج نِمرَه (نُفری= نفرین ، نُ = نان ، کُلُج = نانی که از بدنه تنور به داخل آتشِ تنور بیفتد و شکل معمولی و هندسی‌اش را از دست بدهد.



ـ از اَتیش، خَکیستَر به عمل اَمیَه (اَتیش= آتش، خَکیستَر= خاکستر)- والدین کارایی خوبی داشتند ولی فرزندشان کارایی لازم را ندارد. 

ـ هر اَنبُنی َنبُه بَندیِ مَیَه (اَنبُن = انبان، مَیَه = می‌خواهد).

ـ سری که درد نِمنَه دُستمال مبَند (نمنه= نمی‌کند).

ـ چراغش با هِشکِ تا صاحب نِمُسُزَه (هِشکِ = هیچ‌کس، صحف = صبح، نِمُسُزَه = نمی‌سوزد).

ـ مگر اینجِه خَنَه‌ی خَلَتَه (خَنَه = خانه، اینجِه = اینجا، خَلَتَه = خاله‌ات).

ـ کج بنشی و راس ارگُو (بنشی = بنشین، راس = راست، ارگُو = بگو).

ـ تا نِبَشَه چیزکی مُردوم نِمگَن چیزها.

ـ چراغی که دخَنَه روایه دمسجید حَرُمَه (خَنَه = خانه، مسجید = مسجد، روایَه = لازم است، حرُمَه = حرام است).

ـ تَه کُلُه اُو نِرِزَه خُردو پاش نِمِخِزَ(کُلُه= بزرگ‌تر، اُو= آب، خُردو = خردسال، نِمخِزَ = نمی‌لغزد).

ـ هندُوَنَه وَ زِر بغلُش مَتِن (هَندُوَنه = هندوانه، زِر= زیر، بغل = زیر شانه، متِن = ندهید).

ـ آشِ کشکِ خَلَتَه بُخری پاتَه نِخُری پاتَه (خَلَته = خاله‌ات، بُخری = بخوری، پاته: به‌حسابت می‌آید).

ـ با یَک تیر دو نُشُن مزنی (نُشُن = نشانه، مزنی = می‌زنی).

ـ هم شَریک دوزدَه و هم رفیق قَفیلَه (قفیلَه = قافله =کاروان) - ظاهرأ با دوستتان برعلیه دشمن مشترکتان هم‌صدا و هم‌پیمان هستید.

  ولی وقتی بی‌خبر و سرزده به منزل دوستتان می‌روی مشاهده می‌کنی، دشمن مشرکتان آنجا به‌صورت مهمان و یاور نشسته است. ضرب المثلی است معروف که می‌گویند: قسَم حَضرتِ عباس را باور کنم یا دُم خُرُس رَ (خُرُس = خروس).

ـ دِوال موش دَرَه    موش گُش  دَرَه( دِوال = دیوار، گُش = گوش).

ـ گر خواهی نشوی رسوا    همرنگ جماعت باش.

ـ کَسَیِه از آش داغتَرَه (کَسَه = کاسه).

ـ ما گورگ بارُن دیه یِم (گورگ = گرگ، دیَه یِم = دیده‌ایم).

ـ فُردا معلومد مرَه (مَعلومد مرَه = آگاهی پیدا می‌کنی، حقیقت برایت آشکار می‌شود).

ـ بدَر مگن تا دِوال بُشنُوَ (دِوال= دیوار، بُشنُوَ = بشنود).

ـ اَروش کی مخندِن پوررو مرَه (اّ روش = صورتش، مَخندِن = نخندید، پوررو = گستاخ ، مره= می‌شود).

ـ سنگ بزرگ علامتَ نِزییَنه (نِزییَنَه = نزدنَ).

ـ شُتور دیَ یی   نِدیَ یی (شُتور = شتر، د یَ یی، نِه دیَ یی= دیدی ندیدی) اشارت با این است: این جریان را فراموش کن و محرمانه باقی بماند.

ـ هر که فیل مَیَه  جور هندوستون مکشَه .

ـ عاقِلُه فی الاشاره (اشاره ای به عاقل، همه چیز را درک مکند)

ـ گَر گُدا کاهل بُود    تقصیر صَحب خَنه چیَه (صحَب = صاحب، خَنه = خانه).

ـ راه برو بی‌راه مَرو هر چَن که راه پیچون بود        جَو مخر گُندُم بخر هرچند که جَو ارزُن بود.

ـ عشق پیری گر بُجُنبَد سر   به رسوایی زند.

ـ هر چیزی سر جای خوادش خوبه (خوادش= خودش).

ـ دِوَنه کی به دِوَنه مرسَه خاشش میَه( دِوَنه = دیوانه، خاشش میه = خوشش میاد).

ـ کارِ هر بوز نِیهَ خرمن کُفتن   گاو نر مَیَه و مرد کُهَن ( بوز = بز، خرمن کُفتن = کوبیدن خرمن گندم).

ـ گورگ کی سگ رَ  مُبینَه   حساب کارِ خوادشَه منَه  (گورگ= گرگ، مُبینَه= می‌بیند، منهَ = می‌کند).

ـ چاه‌کن همیشه ته چاهَ است (چاه‌کن = مقنی چاه را گویند)- اشارتی به افراد مخرّب است که ظاهری فریبنده دارند ولی از پشت خنجر می‌زنند. ضرب‌المثل دیگر اینکه: یک‌بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، بار سوم در دستی ملخک. خوشبختانه این افراد به بار سوّم نرسیده شخصیّتشان آشکار می‌شود و درنهایت خودشان از همه بیشتر ضرر می‌کنند چون تهِ چاه برایِ زندگی، محیط مناسبی نیست و ازطرفی موردِ تنفّر مردم می‌باشند.

- سیاهی برای ذغال مُ منه (مُ مَنَه = می‌ماند) - افراد مخرّب کم‌کم دستشان رومی شود و تا آخر عمرشان شرمسار می‌مانند.

ـ توفِ هر که   ددهَن خوادش شیرینَه (توف = آب دهان، خوادش = خودش).

ـ همَه  رَ  برق مگیرَه  م ُرَ   چُراغ موشی(مُ = من). 


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد