دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

ضرب المثل های دیزبادی از نگاه هادی میرشاهی (4)

«دیزباد وطن ماست»- در آخرین نوشتار هادی میرشاهی به ادامه ضرب المثل های دیزبادی می پردازد که بحق کار زیبایی است و امیدواریم که از خواندن آن لذت ببرید.

- مورغِ هَمسَیَه غازَ.

/فکر می‌کنیم که زندگی همسایه‌مان خیلی مرفه‌تر، تغذیه بهتر و دارای پس‌انداز بیشتری هستند.

/ این قضاوت ممکن است سطحی باشد.

- هر چیز کی خاراَیه  روزی بکاراَیه.

/ این خصلت در مردم دیزباد خیلی رایج است که هر چیزی را برای روز مبادا نگهداری می‌کنند.

- زِراندازش زُمیه (zomia) ورواندازش آسُمو (asomo)/تصویر آدمِ فقیر و نا دار رانشان می‌دهد.

- کار را کی کیرد اوکی تُمُم کیرد.


- دست درکَسَه وموش د پِشَنی. (موش = مُشت، کَسَه =کاسه پِشَنی = پیشانی)

/آدم‌های نمک نشناس را گویند که در تاریخ فرهنگ دیزباد نمک را خوردند و نمکدان را شکستند.

/جواب نیکی را بابدی پاسخ گفتن، فردی با نان‌ونمک کسی بجایی رسیده و پس از سیری شخصیّت کینه‌توزانه خود را آشکار می‌سازد.

- مورچگان را چو بود اتّفاق شیرژیان را بدرانند پوست (سعدی) / تصویری از اتحاد و تعاون را گویند.

- آدم دست پاچه دو بار به دست‌شویی می‌رود، دو بار ادرار می‌کند /یکسانی که کار را عجولانه‌ای انجام می‌دهند اطلاق می‌شود که یک دوباره‌کاری را درپی دارد.

- کَوشِ کُنَه(cavsh cona) در بیَوُ(biavo) هَم نِعمَتیَه.

/ حداقل با داشتن این کفش دربیابان،درمیان خار و خاشاک پای برَهنَه نیستی.

- هرکِه مَشورَت کیرد، در اندیشه و عقل دگرا شریک رُفتَ.

/ جلسات مشاوره‌ای را گویند که ما را باهداف نزدیک‌تر می‌کند 

- در ناامیدی بسی امید است        پایان شب سیه سفید است

مردم دیزباد از فقر و خفقان به لطف خدا به همه جا رسیدند.

- آورَ دهَوَن کُفتَن میثلِ برف رَ انبار کیردن واَهن رَسَرد کُفتَنَ / کار بی ثمر

- اسب را متنی بزُر سرآو ببری امّا نِم تَنی اورَ مجبور کنی آوبُخرَ  

/با فشار نمی‌توان فرهنگ جامعه‌ای را تغییر داد مگر با آموزش و صبر و بردباری. 

-کارهربوز نِیَه خرمَن کُفتَن    گاو نرمَیَ و مرد کُهَن.

/صحبت از نیروی کارآمَد و متخصص است.

- رطب خُرده مَنعِ رطَب کَی کنَه .

/ قبلِ نصیحت‌کردن به افراد، از خودت شروع کن.

 - با یگ کاردونُشُ = هم فالَ هَم تُمَ شا = بیک کریشمَه دوکار.

- درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آوری چرخ نیلوفری را ناصرخسرو) مثل این بیت ازفردوسی .

- توانا بود کرد نابود      زدانش دلِ پیر برنا بود.

- همِشَه دَر رویِ یگ پَشنَه نِمچرخَه!

- دِ ر رسیَن بهتر از هرگز نَرسیَن.

در رانندگی سرعت نگیر و مقررات را رعایت کن.

- اَفتاو بزردی افتاد تنبل به جَلدی (سرعت در کار) افتاد./ مثلأ جمع‌آوری محصول در باغ، تا مشاهد می‌کنی نزدیک غروب است و کم‌کم تاریکی فرامی‌رسد سرعت عمل را زیاد می‌کنی که به شب نیفتی و تنبلیِ طی روز را بایستی جبران نمود.

- جلو ضرررَ ازهرکُجابگیری نَفعَ! 

- آش کَشکِ خَلَتَه(khalata)، بُخُری پاتَه نِخُری پاتهَ .

- اَدَم عاشق کُرُوکَرَ (cor o cra).

/ لیلی از چشم مجنون زیباترین دختر جهان است.

- همه رَ برق مگیرَ مُرَ چراغ‌موشی.

- هرکِ خرمَن خادشَ چَرشاخ مزنَ. 

- باگورگ دونبه مُخری وبا چُپُّ(choppo) مگریی (mgrii)= شریک دوز و رفیق قَفیلَه (ghafila) (کاروان).

 /در جامعه امروز کم‌وبیش هنوز هم وجود دارند که هم با ما هستند هم بادشمنان ما.

- مگس دچای اَدم وسواس مُفتَ .

-  دِرُ  زود دَر امّا سُختُ (sokhto soz) وسُز نِدره.

- در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

- بِ مَیَه فتیرَ./ اشاره به امکانات مالی می‌باشد.

- از چاله بچاه افتیَن!

/ می‌روی کار را بهترکنی بدتر می‌شود.

- نوک قلم از تیغ شمشیر برنده تراست.

- یک سال بخوار نون تره، صدسال بخوار گوشت برّه.

 / اشاره به پس‌اندازکردن است.

- سرِ جوال رَوِل کیرده ای و ته جوال را بچُسبیَی(bchos biaii). (چسبیده‌ای)

- کَل اگر طبیب بیی سرِخود دوا مکیردی = توکه لالایی بلَدی چرا خوابت نمُبرَ .

- خَلَم اگر ریش مُداش خَلوم (khalum) بو. خَلو(دایی) 

- هرچه پول بدی آش مُخری ./ به نسبت امکانات مالی‌ات بهره‌مند می‌شوی.

- کُفگیر به اَفتَوه (aftava) مگَه: ای دوسلَخَه(slakha) = دِگ به دِگ  مگَ رود سیایه! 

/ کورِ خادو بینای مردوم

- از کاه کوه ساختن = یک کلاغ و چهل کلاغ کردن!  

- آوِدَرخَنَه کُرّویَه(corruia) ، دختر هَمسَیه خیلُّکَ (khillok)

/می‌روی با غریبه‌ای ازدواج می‌کنی که مثل هندوانه سربست بعضی اوقات از داخل پوسیده یا کال درمیاد.

- از کف دستِ برهنه مویی کنده نِمرَ .

- آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نِزنَ.

 / با ارتباط بیشتر و محشور شدن با اطرافیان ممکن است موجب دردسر شود بهمین علّت با چند جمله کوتاه (توخُبی، مُ خُبُم) خداحافظی می‌کنی

- تمام راه هابه رُم ختم می‌شود.

  

/هر دیزبادی در هرکجای کره زمین، منظره ده مان زینت‌بخش اطاقش بوده و انتهای برد فکریش هم به دیزباد ختم می‌شود

- بی‌گدار به آب نَزَن تا پشیمان نشوی = کار از محکم کَری عَیب نمنه.

 / اوّل تحقیق کن بعد نقشه راه را بکش و درنهایت حرکت کن. 

- شنیدن کی بود مانند دیدن! = از حق تا ناحق راهی نیست.

 / تا چیزی را به چشم ندیدی قضاوت نکن

- کوزه‌گر دکوزه شکسته آو مخورَ! = کَوشِ پینه دُز پَشنَه نِدَرَ 

- ظلمِ ظالِم برسرِ اولاد ِظالِم می‌رود. درنهایت، سرنگونی و انقراض خاندان او در نسل‌های بعدی مشاهده شده است.

/نتیجه اعمالِ والدین گریبان‌گیر اولاد و فرزندان او می‌شود و گاهی تاریخ تا مرحله نیستی و فنای اولاد را نشان می دهد.

- تا به پنبه‌دوز گفتن تو، دَس برد بِه ریشش! 

- خورشید پشت ابر نمی‌ماند.

/حقیقت بالاخره آشکار می‌شود.

محبّت دوسریهَ = هررفتی آمدی   دَرَ= هر سلامی علِیکی.

- یکی بچّه گرگ می پرورید  چوپرورده شدخواجه رابردرید(سعدی) .

- هرکهِ مار پَروَرَد بهِ کنار      بگزَد پروَرَنده را ناچار .

- از آن مترس که های‌وهو دَرَ ، از آن بترس کی سر بتودَرَ

- هِچ اَرزَنی بی عِلّت نِیَ =هیچ گرَنی (grani) بی‌حکمت.

- بِگَری(begari) بهتر از بِکَری(becari)= کار عار نِیَه بلکه جوهر انسانه.

- سُفرَیِ نندَختَ(nandakhta) یگ عیب دره و سفره ِ اَندَخته(andakhta) هَزار عیب. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد