«دیزباد وطن ماست»- حاج حسین غفوریان نوروزی اولین معلّم روزمزدی بود که به آقای مدیر ملقّب گردید. در آن زمان محصّلین درمدرسه غیر انتفاعی دیزباد درسه سطح تحصیل می کردند.
حاج حسین غفوریان درخاطراتش می نویسد:
«وقتی به دیزباد آمدم با استقبال گرمی روبروشدم. به من آقای مدیر می گفتند و فکرمی کردندکه من تمام علوم رامیدانم. شاگردانم درمقاطع مختلف تحصیلی می کردند و اکثر آنها ازخودم بزرگتر و یا ازدوستان قدیمی من بودند.
-سطح اوّل: محمّد قاسم میرشاهی، محمّدحسن میرشاهی کربلا یی سبحان، نزار علی کربلایی غلامحسین، سید محمّد خوافی، حسین جان میرشاهی محمّد، عبّاسعلی رحمانی، محمّد حسین میرشاهی کربلایی سبحان و......
- سطح دوّم: فرخشاه میرشاهی، صدرالدّین ملاّشمس، سید محمّد کریم حسینی بدخشانی، فروردین میرشاهی و.........
- سطح سوّم: شآگردان شبانه بودند مثل محمّد کمپانی، صابر علی، حسین میرشاهی حسین و.............
مسؤلیّت آموزش همه سطوح بر عهده آقای غفوریان بوده که برای هرسطح دستمزدی جداگانه در یافت می کرده است. کم کم از آقایان فروردین میرشاهی و فرخشاه میرشاهی بعنوان نیروی کمکی برای تدریس به صورت روزانه دعوت به عمل می آید این سال مصادف با اشغال نیروهای متفّقین درکشور و آمدن تعدادی ازقوای شوروی به دیزباد منجرشد بطوری که روی کوه ها را پرچم شوروی را زده بودند. هنوزجنگ بین متّفقین ادامه داشت.
حاج حسین غفوریان می گوید: هیچ گونه شوخی و خنده ای با شاگردان نمی کردم چون خیلی هاهم سن و سال من بودند و باکوچکترین خطایی اداره کلاس ازدستم بیرون می رفت.او اضافه کرد: فقروجهل درمملکت بیدادمی کرد. من هم زاده فقر بودم محصّلین کاغذهای بزرگ امتحا نی را برای صرفه جویی بار اوّل بامداد می نوشتند مرتبه دوّم همان کاغذ را با مرکّب می نوشتند. مرتبه سوّم مرکّب را با آب شسته مجدّد روی آن مشق می نوشتند.
من را یکی دو هفته از قبل برای شام و نهار دعوت می کردند و سعی می کردم طبق قول و قرارعمل کنم بعضی اوقات اشتباه می شد و نوبت به هم می خورد.
شبی درمنزلی دعوتی بودم خانم صاحب خانه اظهار داشت: آقای مدیر برنجی که هم اکنون میل می فرمایید برای چندمین بار آنرا خیس کرده ام چون نوبت ما نشد آن را خشک نمودم این مطالب آنقدر صادقانه بود که من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و بعدازپنجاه سال هنوز فکرم را مشغول دارد.» (هادی میرشاهی دیزبادی)
«دیزباد وطن ماست»- توسعه دیزباد تنها در آنچه می گذرد خلاصه نمی شود، ما نمی توانیم به دیزباد نگاه کنیم بدون آنکه سبقه تاریخی و جایگاه قدیم آن را بیابیم.
اینکه امروز در دیزباد تعدادی از نخبگان اداره کننده شرایط هستند بدون سابقه آن قابل ادراک نیست. بنابراین از این پس یادداشت هایی پراکنده که توسط هادی میرشاهی گردآوری شده و در کانال شخصی اش منتشر شده را قرار می دهیم تا اذهان عمومی نسبت به دیزباد روشن تر شود. البته قطعا این متون نیاز به اصلاحاتی دارد و آن اصلاحات در متن اعمال شده است.
هادی میرشاهی دیزبادی می نویسد: سال 1318 تا 1368شمسی، آغاز و پایان یک دوره درخشان در تاریخ دیزباد
در1316 مکتب شیخ محمّد اسماعیل درخانه کُلو و مکتب ملآ موسی درمحل مدرسه قرارداشته است .وجودمکتب خانه وفراگرفتن قرآن و کتب مرتبط علوم رایج آن زمان یکی ازضروریات بشمارمی رفت. مکتب خانه ها اطاق نسبتأ بزرگی که دانش اموزان برای خواندن قرآن کریم و سایرکتب مرجع درآ نجا جمع می شدند. هردانش آموزپوست گوسفندی رابرای زیراندازخود بمکتب خانه می برد.
آخونددربالای مکتب استقرار می یافت و چوب بلندی داشت که به سر دورترین محصّل برسد.
شاگردان برحسب رتبه تحصیلی به پایین می نشستند بطوریکه باسوادترین درکنارآخوند و مبتدی ترین شاگرد در دورترین نقطه استقرار می یافت تا هر شاگردی اشتباهاتش را از بغل دستی سؤال می کرد و هر دانش آموز وقتی درس خود را فرا می گرفت نزدآخوند می رفت تا درس جدیدی بگیرد.
تحصیل جزء اوّل قران سی پَره Sipara می گفتند. مبتدیان خلیفه ای داشتند تا آنها را آموزش دهد پس از فراگیری جزء اوّل قرآن و عمّه اولین موقعیّت و فارغ التحصیلی بود که خلیفه و آخوند به منزل دعوت می شدند و هدایایی به خلیفه تفدیم می شد. مقرّرات مکتب خانه هابشرح زیر بود:
مکتب خانه های قدیم دیزباد که به مکتب دارمعروف بودند: