دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

ضرب المثل ها و عبارات شیرین دیزبادی

«دیزباد وطن ماست»- ادبیات یکی از ساخت های فرهنگ است و با رجوع به ادبیات هر ملت می توان به فرهنگ آنها پی برد. البته این ادبیات در گذر زمان دچار تغییر می شود و نمی توان ادبیات گذشته را به نام امروز و بالعکس تمام کرد. در واقع اگر ما امروز بخواهیم ادبیات را ملاک قرار دهیم باید به ادبیات امروز مردم دیزباد مراجعه کنیم تا بتوانیم از این رهگذر درکی عمیق تر از فرهنگ مردم دیزباد بدست آوریم.

گفتنی است که در دیزباد یک فرهنگ یکدست وجود ندارد. بلکه این روستا در واقع چهارراهی بوده که تمدن های مختلف در آن وارد شده اند. متاسفانه بنده تا کنون نتوانسته ام کتاب فریدون میرشاهی (محمد ابراهیم) را که تاریخ دیزباد را شامل می شود  نسخه دیجیتالی تهیه کنم اما در این تاریخ به نکاتی بر می خوریم که حقیقتا شنیدن دارد. 



  1.  به طحال میگن سول، و نه به کبد 
  2. به آرنج هم فکر کنم زنگیچه هم میگن 
  3. به مستراح فکر کنم چاه چرخی هم می گفتند 
  4. که یک اصطلاح قدیمی دیزبادی هم هست که میگه «عشق از سَر چاه چِرخی حَرکَت م. نَ» 
  5. پرمَج ( permanent): وقتی دست توی دماغت هم میکردی و‌مشت و مال میدادی از این لغت استفاده می‌شد.
  6. کسانی رو هم که توی مسیر طولانی یا اتفاق ناگوار یا سر حموم خسته و بیحال می شود برای شدت خستگی از کلمه حال استفاده میکردند. «میگفتند اوف چی حال کیردوم »
  7. یک کلمه دیگه هم داریم « بَ. دوک» (badok) که به کسی گفته میشه که تمام سعی‌اش رو میکنه ک کارهای محال و سخت رو انجام بده حتی اگه به قیمت جونش یا وقت و سرمایه‌اش تموم بشه که میگن طرف بَ. دوک است.
  8. کسی یک چیز رو هی تکرار میکرد و کلید میکرد و ول کن نبود رو به دیزبادی میگفتند «ا. پی. رَوو» ( apiraw) فلانی خیلی «اَ. پی. رَوو» است.
  9. قاچ زدن هر میوه رو میگفتند «ک. لَ. ف»
  10. قاچ کیردن هر میوه رو میگفتند «برونه بروَنه»
  11. داش: آدم‌های کثیف و دست رو نشوو رو هم میگفتندمثلا فلانی انگار «دُ داش بی یَ» (البته خود داش جایی است که در آن چوب ها را می سوزانند و غالبا سیاه است.
  12. کَلَ. دو. شُو. به آدم‌های هم که آب زیر کاه هم می گفتند.
  13. رودهاش گشاد رفته : کسی که غذا زیاد میخورد این رو هم می گفتند.
  14. بچه کوچیک هم سکسکه میزد میگفتند: بچه داره روده گشاد منه. 
  15. چیزی به گلوت بپره و صرفه کنی: اَ. خَسکًُوم. پِری.
  16. جِزغَل‌َ: در اصل دونبه ریز شده و سرخ شده گوسفند و همچنین بچه‌های کوچیک رو هم می گفتند.
  17. لحظه سال تحویل رو هم میگفتند : سَع‌َت بِچِرخی
  18. از پوز سگ دُریا نِجیست نِ. م. رَ. 
  19. فکر کنم زمانی که فقط یک نفر میخواست از یک آدم خوب که مورد قبول همه بود بد بگه. 
  20. گوشت بچه دِ لَو طاقَ. یعنی بچه اگه از مریضی لاغر بشه دوبار زود چاق میشه نگران نباش.
  21. فروزان توی سلسله مراحل فرزندی. فکر کنم «نتیجه»  رو نگفتی.
  22. بچه. نوَیَ. نبیره. نتیجه. نوگوند. کلوخ انداز. غریبه
  23. کسی که هی قهر می کرد و زود آشتی می کرد و باز با کسی دیگه این کار رو می کرد می گفتند : هِری یَ 
  24. کسی رو که تهدید می کردند برای زدن میگفتند: یَک جُوره موزنُمِت کِ خَر.  رَ. بابا. جیغ. کُنی 
  25. غیبت کردن رو هم گاهی می گفتند: پَ. چَ.جَویی
  26. آدم‌های  خیلی عجول توی کارها میگفتند : دِس. پَ. چَ
  27. کسی که میرفت حموم و زود برمیگشت میگفتند: اوف هم جونِت خیس رَفت ؟
  28. چَم: از راهش از مسیرش 
  29. گاهی هم میگفتند قَلی رَ. ار. چَ. مِش. جَرُو. کو
  30. ماهیچه وقتی میگرفت و سفت می‌شد گاهی میگفتند مثلا پام جیش کیردَ
  31. کسی که خیلی غورغور میکرد گاهی هم میگفتند: اووف چی پوف پوف مِ. نی
  32. نصیحت آدم‌های پخته به نوجونها 
  33. چیزی که تو دِ. اَیینَ. ی. صاف. نِ. می. بی. نی. مو. دِ. خیشتِ. خُوم. می. بی. نوم
  34. اِشک به ترکی و اَشَ به دیزبادی.  یعنی خر
  35. جون‌هایی که دوست داشتن مادر و پدرشون در رابطه با ازدواج اونها صحبت کنند قبل از خواب میگفتند که راجع به «بیست مَن سِو خَ. کی. اخطلات کنن»
  36. کوم : سقف دهن 
  37. به دو خانواده که خیلی با هم رفت و آمد میکردند و همیشه در جمع‌ها هوای هم رو خیلی داشتند میگفتند : از کون هم مُوخرند.
  38. اگه جایی میرفتی که مامان و بابات ناراحت بودند موقعه برگشت بهت میگفتند :اونجهِ  گوه کی نَخوار بُموندهَ بوُ  
  39. زن و مرد یا دختر و پسری که زن و شوهر نبودند ولی رابطه خوبی با هم داشتند میگفتند: تَپ بِزَن و تَپ بُوخار
  40. به مردهای هیز که گاهنا شیطونی میکردند می گفتند: از پِش خادِش نِمُوخرَ
  41. کسی که به سیم آخر زده و بی آبرو بود رو هم گاهی میگفتند: اَرکونده. اَر پِشَنیش. بُچوسبونده 
  42. شل تونبو : فکر کنم به زن‌های بد می گفتند‌!!!و هم گاهی به مردهایی که کَش شولوار. شُل بود و هی می‌افتاد.
  43. رفتن برای ادرار رو هم می گفتند: بُروم کُنار آوو
  44. هر چه به خار آید، روزی به کار آیدبه دیزبادی میشه هر گوزِ. بُروی. روزِ
  45. وقتی میخواستی کسی رو دلداری بدهی که مثلا بهش بی‌احترامی شده از جمله زیر استفاده میکردی مثلا در قبول نکردن دعوتی «اَ. مَ. بِ. روزِ.     نِ. اَ. مَ. بِ. گوزِ
  46. و گاهی هم حرکت طرف مقابل را میگفتند «بِ. گیکِ  (بچه کوچیک خانواده)
  47. فقط میخواستی توی ذهن خودت به طرفی که اذیتت کرده  فکر نکنی و تمومش کنه از یک فهش کوتاه استفاده میکردی میگفتی  «  مرتکَی شَو. نی»
  48. به جون‌هایی که وقتشان را سر مزار با سرچشمه به بطالت می گذروند می گفتند دارند « کون خر بِ خینجَر م. ز. نَن 

چرا دیزباد بالای نیشابور تمیزترین روستای کشور است؟

«دیزباد وطن ماست»- دیزباد امروز به عنوان یکی از تمیزترین روستاهای کشور مطرح است. حقیقتا هم همین است و اگر وارد روستا شوید یا حتی وارد باغهای اطراف جاده می بینید که نخاله و زباله خاصی در اطراف وجود ندارد. نمی گوییم هیچ زباله ای، چون متاسفانه برخی از توریست ها در این خصوص سهل انگاری می کنند اما در مورد سهم خود مردم دیزباد که سهم قابل توجهی است باید گفت که دیزبادی ها در این خصوص حقیقتا مراعات می کنند. 

به گفتگوی مسئول شورای اسلامی دیزباد با مردم در باب نظافت روستا توجه کنید. این موارد نشان از فرهنگسازی می دهد، اینکه مردم بدون فرهنگ سازی و بدون کار علمی و فرهنگی شاید دچار اشتباه شوند اما با فرهنگ سازی شرایط متفاوت خواهد شد. 





کدامین راه را برویم تا دیزباد تمیز بماند ؟

در طول هشت سال گذشته ده ها بار در مورد حفظ نظافت عمومی نوشتیم؟...... ، به صدها نفر تذکر مودبانه و خیرخواهانه دادیم........ ،  برای تفکیک زباله در چند نقطه دیزباد ظروف دوقلو نصب کردیم........... ، همه ساله قرار داد حمل زباله از قسمت هایی از دیزباد را با خودروهای ویژه منعقد کردیم.......... ، به تمامی وانت بارها نه یک بار بلکه چندین نوبت گفتیم که زباله ساختمانی را در کنار راه ها نریزید و فقط به جاده حصار منتقل کنند ، ...........ده ها بار در مجالس عمومی به همگان گفتیم پوست سیب زمینی و پیاز و استخوان و دیگر مواد آلی آشغال نیست  ، کود است و در هر کجایی اعم از داخل باغ و یا در دامنه کوه ها بریزید بعد از دو روز خشک و یا مورد استفاده حیوانات قرار می گیرد (بعد از رفع کرونا)، ده ها بنر در مورد حفظ نظافت عمومی در تمام مناطق دیزباد نصب کردیم .......... با گروه های مختلف حافظان محیط زیست در شهر های مختلف حتی تهران ارتباط برقرار کردیم که آنها چند نوبت در سال دیزباد را پاک سازی عمومی کردند ........، عده زیادی از جوانان دیزبادی نیز همین کار را چندین نوبت انجام دادند ......... ، به گردشگران کیسه زباله دادیم و گفتیم زباله خود را از دیزباد خارج و در کنار جاده نیز نیندازند........... ، زباله داخل سطل های نقاط گردشگری را روزهای شنبه خالی و از دیزباد خارج کردیم............ ،و بارها و بارها در جمع مردم گفتیم تا وقتی که همگان احساس مسئولیت نکرده و به خطا کاران تذکر ندهند، با تذکر شورا و دهیاری به تنهایی نمی تواند مشکل را حل کند ،به ساکنین هر کوچه پیشنهاد کردیم هر هفته یک نفر مسئولیت هماهنگی و نظارت آن کوچه را بر عهده گیرد.......... ، ما دوست داریم دیزبادی که ، در اغلب فعالیت ها پیشگام است در این مورد نیز اینچنین باشد ، و آنچه که هم اکنون وجود دارد شایسته زادگاه ما نیست ........


به عقیده ما هر دیزبادی  باید سه کار را انجام دهد که دیزباد تمیز بماند:

 ۱- هیچ کس آشغال و بویژه پلاستیک را به کوچه نریزد.

 ۲- هرکسی پلاستیک  و آشغال جلو منزل وباغ خود را جمع کند ونگوید چون من نریخته ام پس جمع نمی کنم. 

۳- تمامی هم ده دیاران همیشه به خطاکاران مودبانه تذکر دهند و از این کار خسته نشوند.

بدیهی است شورا و دهیاری به وظیفه خود عمل خواهد کرد.


هم دیزبادی ها، خردمندان مسئولیت پذیر، به عقیده شما ، ما کدامین راه را نرفتیم که به نتیجه مطلوب و مورد انتظار نرسیدیم، لطفا نظر خود را بیان نمایید و احساس مسئولیت خود را در این موضوع مهم با دیگران به اشتراک بگذارید.


این است یک الگو برای دیالوگ میان مسئولان و مردم و این است آن الگویی که تمام روستاها در ایران باید بیایند و از دیزباد و از مدیران و رهبران دیزبادی بیاموزند. 


ترمینولوژی واژگان دیزبادی

«دیزباد وطن ماست»- در این یادداشت قصد داریم که برخی از واژگان متداول دیزبادی را که کم کم دارند به فراموشی سپرده می شوند را مطرح کنیم.

دیزبادی هایی که با این واژگان آشنایی دارند می توانند بر روی عنوان این پست کلیک کنند و در قسمت کامنت، معانی این واژگان را درج کنند. 

دسداس، سله، فرغون ،زنبر ،دسکله، مشکاو، خرجو، طوره، مخ طوله، اوسار، قلبر، قلبرچه ، چدن، لقلوو، اوگردو، پلاس، چروق، کار اش، کج کارد، خودتراش، پی توه، بقچه، چورنه (افتوه، سزاوار و قوری)، تبنه، درفش، جوالدوز، دولک، چو سرانداز،  بوته خییره، بوته چوز، سله خمیر، سله الو، طبق الو، تغار خمیر، خنچه خمیر، آتیش گیره، منقل، انبور، چو خط، خلشه شیر، دبه آب  مجمعه، کرسی، لحافت ججیم، اره دو دسته، برجمه، پلو با جزییات ، دو کارد، دبه روغن ، زولفی در، چراغ لمپا، چراغ گیردسوز، چراغ فانوس، چراغ موشی ، چراغ سه پیلته، چراغ طوری، چراغ علاالدین ، چراغ والور، دگلو، پی توه ، اخور، قلبر، قلبرچه، تغار تعارچه، چرشاخ، کلینگ دو دمه، بل بیلچه، دیگ امام حسینی، انبو قورمه،  مشک ماست با خارمشک و اوشو، کندو گندم ، صندوق نون و لباس، مجری حلبی، قدح چوبی و مسی و روحی، انواع تشت حلبی، مسی، چرخ شیر، چرخ خیاطی پایی، فرت،(گاو بر دو  البته اگر اشتباه نکنم دستگاهی که زمین رو شخم میزدن)،  رووه تنور، دنگ، دستره، مقراض، برونه تنور، شعربز، اسگ الو، تین الو، اونگ الو، تونگلی اوو، گگیرد، شمله سر، عرق چی، چرقد، چرشو، قدیفه، گالش، تنبو، جوم سماور .


منتظر پاسخ های شما هستیم و هر کسی که همه این واژه ها را معنی کند بعد از دریافت 10 کامنت در سایت دیزباد وطن ماست معرفی خواهد شد. 

دو سروده زیبا در باب قجغر و لوکه دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- شعر لوکه من و قجغر من که سروده یکی از شاعران دیزبادی است (لطفا خودش را در قسمت کامنت ها معرفی کند تا اسم او درج شود) به حضور کلیه دیزبادی ها تقدیم می کنیم.

لوکه و قجغر کوه هایی هستند که روستای دیزباد در میان آنها آرام گرفته است و به ویژه لوکه یکی از مناظری است که در روبروی ده واقع شده و نگاه هر بیننده ای را به خود درگیر می سازد.

با هم این دو شعر زیبا را می خوانیم.






 لوکه ی من

ای کوه بلند لوکه ی من

هستی تو کنار روستای من

یک بچه داری در کنارت

دوستان زیاد داری زنجیر وار 

در دامنت روییده گیاهان

رویت به من ست و پشتت دشت و بیابان

تو خود لوک هستی و به معنی عشقی

لوکه شده ای و جمع کردی همه ی عشق

از پشت سرت آید خورشید

تابش میکند به روی دیزباد

خورشید که غروب کند هر روز

نورش می رود ز سر تو

من ماندم میان تو و قجقر

تا عشق بورزم هر زمان با بودن تو

این نیک زنان و نیک مردان همراه جوانان

زحمت‌کشان این آبادی 

هستند همگی دلشاد از تو



قجغر من

ای کوه سپید( سیاه ) قجغر من

هستی بر فراز روستای من

ای عشق نهفته در دل من

هستی سنگفرش در بر من

تو مانند قوچ سرفرازی

هستی تو نشانی از آشتی

بنشسته ای تو در روستای من

می نگری تو بر پیش تختگاه

آنسوی تو نشسته لوکه

با بچه اش، بچه لوکه

خورشید که بر آمد از پشت لوکه

آفتاب تابیده شد بر سر تو

تو داری ز خود کمر سیاهی

بر پایت نشسته روستایی

گاهی من نوشتمت  قجغر

باز هم ز دیدگان هستی قجقر

بی تابی مکن بر سر من

نامت را نگذاشته ام قوچگر

چرا کوه سیاه نوشتم چون سالها پیش زنده یاد نجم الدین شاه میرشاهی برای من گفته بود نام قجقر را سیاه کوه هم گفته اند.



دیالوگ دوم در باب قجغر

«دیزباد وطن ماست»- در باب نام قله مرتفعی که در نزدیکی دیزباد بالای نیشابور است حرف و حدیث بسیار گفته اند. در این نوشتار که نتیجه گفتگوی دوستان در گروه فوتوفیلم دیزباد (حسین میرشاهی و کریم میرشاهی) می باشد به مساله نام کوه قجغر می پردازیم. خلاصه بحث این است که عده ای به دنبال اعلام نام قوچگرد به عنوان نام رسمی قجغر هستند. در حالیکه این نام اساسا یک نام من درآوردی و بی سابقه است.

متاسفانه قدرت رسانه ای و ارتباطاتی ما نیز به اندازه ای نبوده که بتوانیم نام اصلی را به عنوان نام رسمی عنوان کنیم و بنابراین معتقدند که حالا که ما توان نداریم و فرهنگمان هم قوی نیست، بگذارید نام بدون ریشه قوچگرد را بپذیریم. در مقابل عده ای نیز این موضوع را یک مساله هویتی قلمداد کرده و با آن مخالفند. موضع دیزباد وطن ماست نیز همین موضع است و به صورت شفاف مخالف کاربرد هر نام غیر از نام اصلی برای قجغر است.

در ابتدا  عزیز میرشاهی، یکی از دیزبادی ها می نویسد: کشف ریشه و اصالت نامگذاری یک محل یک بحث است و اینکه اکنون به چه نامی شناخته می شوند و باید به دیگران معرفی شوند دیگری است.

نام شهر همدان روزگاری هگمتانه بود.

نام شهر نیشابور روزگاری نیوشاهپوهر بود. و....

هدف از کشف ریشه و معنی یک محل برگرداندن اسم باستانی به آن محل نیست.

اسناد و مدارک زیادی بر اینکه اسم همدان در قدیم هگمتانه بوده هست ولی هیچگاه اقدامی به بازگرداندن این اسم به این شهر نبوده است.

حال برمی گردیم به قجقر. 

این اسم سالهاست که در این محل به همین نام بوده است. کشف ریشه و معنی آن کار شایسته ای است.

اگر تابلو و شناسنامه ای بر این محل می گذاریم، شایسته است نام معروف را ذکر کنیم و در توضیح تاریخچه نظرات تحقیقی و تاریخی را ضمیمه کنیم.

هیچگاه (غیر از چند سال اخیر) نام این کوه قوچگر، قوچ گرد و... نبوده و در هیچ متنی قدیمی ذکرنشده. این اسمها کاملا جعلی و نامستند و سلیقه ای هستند. 

و نباید در مکانهای عمومی و شناسنامه ای دیزباد به کار روند، چون نه سندیت دارند و نه مقبول عموم مردم. 

اگر نامی بر محلی گذاشته می شود یا باید سندیت تاریخی داشته باشد و یا اگر ریشه یابی می شود به صورت کارشناسی و مستند ریشه یابی شود.

کمرسیه ، به معنی صخره سیاه است، ولی ما حق نداریم در تابلو راهنمای گردشگری نام صخره سیاه به آن بنهیم، ....

دیزبادی دیگری به نام عباس کردی در این خصوص ضمن تایید موارد فوق می نویسد: بنده در عرایضم دو بار اقرار کردم که بر خلاف نظرات ارزشمند دیگر دوستان ، نظر بنده تنها زاییده ی نگاه و منطق من به اسم قجقر بود و در دفاع از آن نه تحقیق خاصی کرده ام و نه اصرار به آن دارم که آنرا به کرسی بنشانم.

همانطور که آقای میرشاهی عزیز اشاره فرمودند ، ریشه یابی این نام هدف اصلی این بحث نیست ، بلکه زنده نگه داشتن این نام منظور همه ی ماست.

این روزها اینترنت در اختیار همگان و به آسانی در دسترس میباشد ، کافیست فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشیم تا بتوانیم با مراجعه به ویکی پدیا و گوگل و یوتیوب و... وارد مباحثی شویم که از قد و قواره مان خیلی بزرگتر است ( این مورد را در باره ی خودم گفتم ) .

با این حال اگر بخواهیم این بحث و مباحث اینچنینی را به درازا بکشیم ، روزها و هفته های پیش رو را باید خواننده ی آن باشیم و به شکلی آب در هاون بکوبیم.

نام من " عباس " است.

این اسم که از زبان و فرهنگ و دین عربی به کشور من وارد شده در لغت نامه به دو صفت بسیط بسیار درو از هم معنی شده.

۱. عبوس ، اخمو  و خصایصی اینگونه که هیچکس از شهره بودن به این صفات احساس خوبی پیدا نمیکند.

۲. شیر بیشه ، دلیر و بی باک و ... که صفاتی خوش آیند برای یک مرد است.

برای من اهمیتی ندارد که که دوست و آشنای من با کدام معنای آن مرا صدا میزند. چیزی که برایم مهم است زنده ماندن خود این اسم و تغییر نکردن آن است.

اسمی که از جد پدریم به من رسیده و به آن عشق می ورزم. 

حال بنظر من، ریشه ی اسم قجقر در کجاست و چگونه باید صحت و سقم آنرا دریافت همین وضعیت را دارد.

قوچ سفید ، قوچ سیاه ، گچ گر ، گوژ پشت ... و هزار تصویر و تصور ذهنی دیگر .

حکایت فیل در خانه ی تاریک.

تاریخ و استناد به اسناد تاریخی هیچگاه و در هیچ مقوله ای ( سیاسی ، مذهبی ، اقتصادی  ، اجتماعی  ،ووو) همگان را قانع نکرده و نخواهد کرد.

ریاضی میگوید : ۲+۲=۴ ، و آنرا از مسلمان گرفته تا هندو ، از آسیایی تا آفریقایی ،و... همه و همه به اتفاق پذیرفته اند و به آن استناد میکنند.

اما تاریخ میگویید : به شهادت فلان شاهد ، به کتابت فلان کاتب ، به تایید فلان مجمع ، در فلان وقت از فلان روز فلان سال ، در فلان محله از فلان ایالت فلان کشور ، فلان واقعه حادث شد.

حال این همه سند و مدرک و دلیل و برهان در کتابی دیگر از حزبی دیگر ،از دینی دیگر و فرهنگی دیگر ، فرسنگها فاصله دارد با آنچه ما روزها و ماهها و حتی سالها برایش وقت گذاشته ایم. 

 چه خوب است اگر اقدام به یک هدف خوب به حاشیه نرود و یک پیشنهاد سازنده ، خدای نخواسته باعث اختلاف نشود.

وی ضمن تشکر از حسین خافی برای اعلام نظرات شورای اسلامی در این خصوص که البته با نظرات دیزبادی ها زاویه دارد می نویسد: خواهشمندم نام محلی و آشنای دیرین مردم دیزباد ( که همان قجقر است ) را در صورت موافقت دیزبادی های عزیز و هماهنگی با دیگر اعضای شورا و دهیاری محترم ، لااقل داخل پرانتز ، به تابلو نوک قله و ... اضافه بفرمایند. این کار حتما شدنی است و انجام آن نه بودجه ی خاصی و نه زمان زیادی را صرف می کند.

حسین خافی در ادامه در باب قجغر می نویسد: با سلام خدمت دیزبادی های عزیز به عنوان هم دیاری شما ما دارای  زبانی با ریشه ای کهن و با  اصالت هستیم و در همین روستای دیز باد شاعری پارسی زبان  مثل خاکی خراسانی داریم  روستایی با پیشینه ای کهن  چرا باید دنبال ریشه ی کوه قجقر در زبان ترکی بگردیم و چه اصراری است که قجقر به قوچ اشاره دارد مگر قجقر فقط جولانگاه قوچ بوده .

 

ادامه مطلب ...