«دیزباد وطن ماست»- گویش دیزبادی که ریشه در فارسی دری یا درباری دارد بسیار شبیه گویش نیشابوری است. در این نوشتار یک شعر با گویش دیزبادی را تقدیم حضورتان می کنم.
دشنه بارون قرار با دروچه داشت
روبوسی آبدار با دروچه داشت
یکریز به گوشه دروچه چیک چیک کرد
چیک چیک چکار با دروچه داشت
شاید روی دروچه یادگاری می نوشت!
شایدهم خاطرات رامرورمی کرد
ولی نخدای توبه !
می خواست بگه مو درم همه جاره موشوم
آدمها دلها تو نو آخر سال ازهرچی بغض و کینه بشوند
خلاصه لپ کلام را ورگوم
بارون شیشه دروچه راخواهدشکست اماچه کسی یاد تو ره ازدلمو خواهدشست!؟
«دیزباد وطن ماست»- میر نامک شاعر دیزبادی است که تاکنون اشعار زیادی سروده و سه کتاب شعر در موضوعات مختلف از وی چاپ و منتشر شده است. آخرین سروده وی اشعاری است که به مناسبت برداشت گیلاس در تیر ماه سال جاری سروده شده اند:
بخور گیلاس خوب و پاک دیزباد
که از سیاهیش روحت شود شاد
که این محصول نمونه است به استان
ز خورشیدی که باشد ز زبرخان
مواد شیمیایی دانی چه جور است
همین گیلاس خوب زسم وکود به دور است
چه گیلاسی ز ارگانیک و سالم
تو قدرش را بدان ای مرد عالم
یکی از صادراتش هست اروپا
زخوش رنگی نمونه است به دنیا
رود هر ساله به مسکو و اکراین
کنیم شکر وسپاس از لطف یزدان
فرستیم نیز به آسیای میانه
همین گیلاس خوب جاودانه
کنون نامک چه گوید از زمانه
ز درخواست خرید بی بهانه
اورگ نام دفتر شعر ترکی است که شعری با عنوان «نفرین بر سربازی» سروده که در آن از نوحصار یاد شده است. در این شعر دوبار از واژه نوحصار استفاده شده است. اگرچه من به زبان ترکی آشنایی زیادی ندارم. اما این شعر در واقع درد و ناله یک سرباز ترک را با زبانی البته در برخی موارد تند و تیز و حاوی واژه های ناسزا بیان می کند.
این سرباز شرح سربازی خود را تعریف کرده و ضمن آن از برجک نوحصار یاد می کند و اینکه چه عذابی را در آنجا متحمل شده است. اگر چه این شعر ارتباطی با نوحصار دیزباد پیدا نمی کند، اما درک دیگری را از یک واژه که برای دیزبادی ها حامل معانی زیباست به نظم می کشد.
خدمت سن نهلت
خدمت دییم آلله سنین تفاقیی داغیدسن
سنین اوتی گچیردیب و اجاقیی داغیدسن
سن چیخادان منی سالان اِودَن اووزاق داغیدسن
آی نه دییم ب زهله سیز خدمتدن
توشمق غم و دردو رنج و ذیللتدن
خدمت بیللی گلیب منی هارالارا سالمیشای
اوردا که سن ایت باغلیای اوردان قاچار قالمیشای
آخ نَمَ سن وِرری بیز بوجوور برده آلمیشای
وای نه دییم او یِر که خدمت اللم
فیکیر بووکه اوردان سلامت گللم؟؟!!
خدمت مگر یر قحطی دی وردی منی مریوان
اوندا سورا مرزی کندی مرانه آد چاغیرسان
اوندان سورا برجک نوحصار اونن جزوونان
من ندییم بوو یر که من توشمیشم
جام عذاب و ذللتی ایشمیشم
خدمت بوو <برجک نوحصار>من عجیب شی لر وار
مندارخ وار پژاک وار چوخ آتو قاچاق سوار
هربیرسین شرحین ورم اولار هرسی طومار
شکایت بوو طومارلار هاردا ورم
یوخدوو قولاقاسان که گور نه دییرم؟؟!!!
خدمت بیللی برجک شام ناهار نجورن گلیر
بیر اشک و غودوقو داغلاری بیزچون ازیر
تا یتریرن ناهار بیز ،آی گونون یریین آلیر
گور که نجور بیتک چورک ییرخ
کفر اولماسا چوخ سوز لردن دییرخ
خدمت بیللی بردا من ایستسم< اِو >زنگ وورام
نه جوور آداملارا گَلک نجوورن من یالوارام
اودا اوزوون نازا قویووب دیه سن ورموورام
آلله محتاج ِالَمَ کس ناکسلر
گُل یِتیش ،قویما اَل آلتی خسلر
خدمت والله لیاقتیم بوونان وردی چوخیدی
گلدی سالدی تای سرباز صفرکه عقل او یوخیدی
فیکیر فقط ییمق ایشمق گجه وِرمَق قوخیدی
آی نه دییم نظامو او درجه ورمقیندن
سرباز صفرو ستوان بیردی گورمقیندن
خدمت خلاصه نه دییم توشمیشی پیس بوینما
دَ تِز قوتار کسری نن سن جوانقیم اوینما
که من کیفیر لیباسلاردان چخب هَول سوینما
الله اِلَ خدمت دیبدن قرلسن
کادری بیزیم سرباز میمخ یخلسن