«دیزباد وطن ماست»- گویش دیزبادی که ریشه در فارسی دری یا درباری دارد بسیار شبیه گویش نیشابوری است. در این نوشتار یک شعر با گویش دیزبادی را تقدیم حضورتان می کنم.
دشنه بارون قرار با دروچه داشت
روبوسی آبدار با دروچه داشت
یکریز به گوشه دروچه چیک چیک کرد
چیک چیک چکار با دروچه داشت
شاید روی دروچه یادگاری می نوشت!
شایدهم خاطرات رامرورمی کرد
ولی نخدای توبه !
می خواست بگه مو درم همه جاره موشوم
آدمها دلها تو نو آخر سال ازهرچی بغض و کینه بشوند
خلاصه لپ کلام را ورگوم
بارون شیشه دروچه راخواهدشکست اماچه کسی یاد تو ره ازدلمو خواهدشست!؟
«دیزباد وطن ماست»- محمد یعقوبی کارشناس مشاوره آموزش و پرورش ناحیه 5 مشهد است که چندی قبل به دیزباد سفر کرد.
به گزارش دیزباد وطن ماست، وی و همراهانش در یکی از باغات دیزباد اسکان کرد و با استقبال و احترام صاحب باغ مواجه شد. این واقعه خاطره ای زیبا را در ذهن وی باقی گذاشت و چنان تحت تاثیر این رفتار قرار گرفت که در بازگشت به مشهد شعری زیبا در باب دیزباد سرود که در این یادداشت به دیزبادی ها تقدیم می شود.
یعقوبی مجددا روز دو شنبه 21 اردیبهشت امسال به دیزباد برگشت اما این بار به همراه خود 40 نفر از همکاران را نیز به دیزباد آورده بود.
آنها در اطراف استخر دو قلوی درخت سنجد اطراق کردند و سپس از دهیار دیزباد دعوت می کند در جمع آنها شرکت کنند و پس از پذیرائی، تابلو شعر محمد یعقوبی را به دهیاری دیزباد تقدیم می کند.
شورای اسلامی و دهیاری دیزباد طی پیامی از محمد یعقوبی و همراهان وی تقدیر و تشکر کرد. همچنین 250 معلم دیزبادی از این حرکت زیبای یعقوبی تشکر کردند.
دیزباد علیا
روستائی دور در آغوش کوه صحنه هایی پر صلابت، با شکوه
مردمانی هم دل و هم دین و دوست یادگار عهد دقیانوس و نوح
سادگی در سایه ها پنهان نبود خانه هایی ریشه در اعماق روح
چشم ها لبریز نور چشمه ها رد پای های خدا سر ریز هر سو، پر وضوح
غصه ها در شهر در زنجیر و غل جان رها اینجا از آزار و ستوه
موج می زد برگ در پرواز باد خنده می زد موج در عمق وجوه
خلق می شد لحظه لحظه زندگی خاطراتی ژرف در قلب گروه
«دیزباد وطن ماست»- یکی از دوستان برایم نوشته: «دکتر عزیز، نگفتید که چرا نام سایت را «دیزباد وطن ماست» گذاشتید؟»
من هم شعری را از علیرضا شجاع پور با تصحیح یکی از دوستان برای پاسخ انتخاب کردم که فکر می کنم باید گویای چرایی این انتخاب باشد. البته وجه تسمیه «دیزباد وطن ماست» در تاریخ دیزباد ثبت است و اگر الله قادر بخواهد روزی به طور مفصل به آن خواهم پرداخت.
وطن یعنی پدر، مادر، نیاکان # به خون و خاک بستن عهد و پیمان
وطن یعنی هویت، اصل، ریشه # سر آغاز و سر انجام همیشه
وطن یعنی نگاه هم وطن دوست # هر آنجایی که دانی هم وطن اوست
وطن یعنی هوای کوچه ی یار # در آن کو دل شکستن های بسیار
نگاهی زیر چشمی، عاشقانه # به کوچه آمدن با هر بهانه
وطن یعنی غم هم سایه خوردن # وطن یعنی دل هم سایه بردن
سه تیغ قجغر و لوکه که تنهاست # فدایی و رقامی شاعر ماست
وطن یعنی همه سازندگی ها # رهایی از تمام بندگی ها
وطن یعنی ده بالا و پایین # وطن یعنی میان ده به آئین
همه یک جان و یک دل بودن ما # به دامان وطن آسودن ما
وطن یعنی کتیبه در دل سنگ # تمدن، دین، هنر، تاریخ، فرهنگ
وطن یعنی همه نیک و به هنجار # چه پندار و چه گفتار و چه کردار
وطن یعنی هم از دور و هم از دیر # سده، نوروز، یلدا، مهرگان، تیر
وطن یعنی گذشته تا رهی دور # مزار خاکی و تختگاه منصور
سر و سرمایه های سر فرازی # ابوریحان و خوارزمی و رازی
به اوج علم و دانش ره نوردی # ابو نصر، ابن سینا، سهروردی
به بحر عشق و عرفان ناخدایی # عراقی، رودکی، جامی، سنایی
وطن یعنی جهانی در دل جام # وطن یعنی رباعیات خیام
وطن یعنی همه شیرین کلامی # عفاف عشق در شعر نظامی
وطن یعنی نگاه مولوی سوز # حضور نور در شمس شب و روز
وطن یعنی پیام و پند سعدی # زبان پیوسته در پیوند سعدی
وطن یعنی هوا و حال حافظ # شکوه باور اندر فال حافظ
وطن یعنی شب شه نامه خواندن # سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن یعنی رهایی ز آتش و خون # خروش کاوه و خشم فریدون
وطن یعنی گرامی، مرز تا مرز # وطن یعنی حریم گیو و گودرز
وطن یعنی هدف، یعنی شهامت # وطن یعنی شرف، یعنی شهادت
وطن یعنی گذشته، حال، فردا # تمام سهم یک ملت ز دنیا
وطن یعنی چه ویران و چه آباد # وطن یعنی همین جا خاک دیزباد