دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

اولین سالن تنیس روی میز دیزباد راه اندازی شد

«دیزباد وطن ماست»- روز چهار شنبه 28 مهر ماه اولین سالن تنیس روی میز دیزباد راه اندازی شد.

به گزارش دیزباد وطن ماست، این سالن در محل مدرسه شقایق های دیزباد قرار دارد و مورد استفاده دانش آموزان و جوانان قرار می گیرد.

رئیس شورای اسلامی دیزباد ضمن بیان این خبر افزود: میز این سالن را شورای دیزباد تهیه کرده و انشاءالله با تهیه دومین میز،  سالن بعدی در محل خانه بهداشت در ده پایین راه اندازی می شود.

گفتنی است  از زمان تخریب مدرسه ناصر خسرو دیزباد این روستا فاقد هر گونه امکانات ورزشی از جمله میز پینگ پنگ بوده است.



به بهانه بیست و پنجمین سال تخریب مدرسه خسرو دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- مدرسه دیزباد و نوستالوژی آن برای همه دیزبادی ها خاطره ای است که هیچ گاه فراموش نمی شود. امروز بنا به جبر زمانه مجبور شدیم که خرابه های در هم شکسته مدرسه را صاف کنیم اما همان خرابه ها حرفهای زیادی در دل دارند که گاهی از زیان یک دانش آموز شنیده می شوند.
محمد میرشاهی (استاد) یکی از مدیران توانمند دیزبادی است که در دانشگاه تهران در رشته مدیریت در مقطع کارشناسی ارشد دانش آموخته شده است. وی در دلنوشته ای از زبان مدرسه ویران خسرو دیزباد می گوید. او در این نوشته که از دل برآمده است از دردی می گوید که نه فقط در دیزباد بلکه امروز در ایران درد بسیاری از هموطنانمان است و آن درد قدر ناشناسی است.
دردی که گاهی اوقات وقتی به برخی پیام ها بر می خورم دلم را می گیرد. که آیا واقعا در مقابل این کارها پاداش ما چیست؟ آیا پاداش خوبی غیر از خوبیست؟ و می بینم که همه چیز خلاف آنچه عادت است پیش می رود. و می بینی که گاهی پاداش خوبی بدی است! بنابراین به نظر من محمد در این مرثیه حق خودش را نسبت به مدرسه دیزباد ادا کرد. اگرچه دوست داریم که باز هم متون زیبایش را در دیزباد وطن ماست ببینیم اما اگر این آخرین متنی که او نوشته باشد، دقیقا به هدف زده است.
محمد نثری زیبا و کم نظیر دارد و مخصوصا اینکه چون حرفش از عمق وجودش آمده بر دل می نشیند. بویژه به دل کسی که محرم این هوش باشد. امیدوارم که از خواندن این متن لذت ببرید و قدری هم بیاندیشیم که به هر حال با توجه به شرایط پیش آمده باید چه کنیم؟ چه کاری باعث می شود که رفتاری اینچنین دیگر در دیزباد تکرار نشود؟


مقدمه

سرنوشت بنای مدرسه خسرو دیزباد را در متنی تحت عنوان «مرثیه‌ای بر مدرسه دیزباد» در تاریخ 11 مرداد 1372 خورشیدی، در دیزباد نوشته‌ام، زمانی که هنوز تلفن به خانه‌های مردم راه پیدا نکرده بود. یک مرکز تلفن در دیزباد دایر بود و هر کس با دیزباد تماس می‌گرفت و متقاضی صحبت با شخص خاصی بود، از طریق بلندگوهایی که در تمام روستا شنیده می‌شد آن شخص خاص را صدا می‌زدند تا برای مکالمه به مرکز تلفن برود. از طرف دیگر وضعیت مدرسه با زمین برهوت امروزی تفاوت داشت. هنوز دیوارهای مخروبه برجای بود و می‌شد کلاس‌های بدون سقف و بدون درب و پنجره و درب و داغون را از هم تشخیص داد. نگاه امروز به زمین غمناک مدرسه این ضرب‌المثل را تداعی می‌کند که گویا «نه خانی آمده است و نه خانی رفته است».
اینک به بهانه بیست و پنجمین سال این اقدام غیر لازم و غیرقابل‌توجیه، این متن را ارائه می‌کنم.

متن اصلی را در ادامه مطلب بخوانید.
   
ادامه مطلب ...

نظر مردم دیزباد در باب تخریب مدرسه

«دیزباد وطن ماست»- مخروبه مدرسه دیزباد برای سال های دهه 60، 70، 80 و 90 بر دل مردم دیزباد دردی بود عمیق از زخمی فراموش نشدنی.

زخمی که حسودان بدگهر آن را بر قلب مردم دیزباد ایجاد کرده بودند و فکر نمی کنم تا همیشه تاریخ فراموش شود. چراکه آن مدرسه همچون پدری مهربان و مادری باگذشت به فرزندان خود برای سال ها درس داده بود و اینک که فصل باردهی آن گذشته بود با ناجوانمردی سقف ها و پنجره هایش از بین رفته بود.

نمی دانم چه چیز می تواند این درد را فرو بکاهد و آن نوستالوژی زیبای دوران مدرسه را بار دیگر برای مردم دیزباد فراهم کند.

مدرسه ای که ساخت مجدد چیزی مانند آن چند میلیارد هزینه دارد مانده بود و شورای اسلامی تصمیم گرفت تا آن را کاملا از بین ببرد. این تصمیم تصمیمی عاقلانه بود که در عین حال حرف و حدیث های زیادی را به همراه داشت و دارد.

گروهی معتقد بودند که نباید این سمبل فرهنگی در دیزباد از بین می رفت. اتفاقا باید آن خرابه ها نگهداری می شد تا همگان بدانند که چه بر سر دیزباد آمده است و قطعا این دانایی با پاسخ به چراهای ویرانی مدرسه دیزباد باعث می شود که کارایی مدرسه مخروبه بدست آید.

اما از طرف دیگر دیزباد در مسیر توسعه قرار گرفته است و نگاه بر این است که کاری نکنیم که مردم درگیر سلفی گری شوند. سلفی گری به این معنا که صرفا بخواهند دیزباد را در گذشته آباد آن ببینند و نخواهند نگاهی مجدد به دیزباد و آبادانی آن داشته باشند.

ساخت زمین ورزشی مناسب برای دیزباد و یا هر پروژه دیگری می تواند بار دیگر چهره زیبای دیزباد را به روزهای قبل بر گرداند. اگرچه شاید برخی خاطرات هرگز فراموش نشود.

بدین لحاظ مردم دیزباد بیشتر از اینکه مخالف خراب کردن خرابه ها باشند نظر موافق به این مساله داده اند که در تصویر ذیل مشاهده می کنید.


آینده مدرسه دیزباد پس از تخریب

«دیزباد وطن ماست»- وقتی در سال 69 یا به گفته ای 70  مدرسه دیزباد بنا به دستور ادیب، مسئول آموزش و پرورش زبرخان تخریب شد و کلیه آهن ها و چوب های آن به همراه درها و پنجره آن به روستای حشمتیه حمل شد، مردم دیزباد درک کردند که چگونه می توان یک جفای بزرگ بر سر تاریخ یک سرزمین روا داشت.

در کشوری که ثروت نفت آن می توانست به بهترین شکل ساخت مدارس آن را تامین کند، باید بنایی سالم تبدیل به خرابه شود تا مدرسه ای در نقطه ای دیگر ساخته شود.

نقل تاریخ گاهی اوقات آنقدر تلخ می شود که قلم میل به توقف می کند و داستان تخریب مدرسه دیزباد به همان اندازه برای مردم دیزباد تلخ است.

در نتیجه بعد از گذشت 25 سال مدرسه دیزباد محل دفن زباله می شود و دیگر هیچ منفعتی برای مردم دیزباد ندارد تا اینکه شورای اسلامی برای استفاده ازآن فضا به عنوان فضای ورزشی گرفت.

اما آیا آن مکان باید تبدیل به زمین فوتبال شود؟!

قطعا مردم دیزباد ثروت بزرگی را از دست داده اند که چنین سرانجامی برای محل علم آموزی شان پدید آمده است. آیا جهت توسعه باید به همین سمت باشد؟ دیزباد امروز نیازمند احیای این سنت است و حرکت از علم آموزی به تفریح، چیزی نیست که بتواند روح مردم دیزباد را آرام کند.

مردم دیزباد چیزی می خواهند که بتواند ادامه یک راه باشد که حدود 90 سال پیش بنیان گذاری شده است و آن علم آموزی می باشد.

قطعا مدیران دیزبادی برای اینکه این خواسته را تامین کنند باید بتوانند مدرسه دیزباد را جایگزین کنند. با یک پژوهشکده، پژوهشگاه، دانشکده، دانشگاه و یا چیزی که بتواند معادل و حتی برتر آن آن مدرسه در زمان حال عمل کند.

پیشینه خودش راهنمای خوبی برای آینده است، منتها امروز نیاز داریم که باز گردیم و ببینیم که آن مردم که در 80 سال پیش با مدرسه از جهل در آمدند، امروز بزرگتر از گذشته هستند و نیازمند جایگاهی فراتر از گذشته هستند تا دیزباد برایشان تنگ نیاید.

این ها اندیشه هایی هستند که می توانند مبنای حرکت های بزرگی باشند، به شرط اینکه اولا درک شود و در ثانی همتی برای به ثمر رساندنشان شکل بگیرد.