«دیزباد وطن ماست»- سایت مطالعات مدیریت بحران در مطلبی که توسط مرضیه موسوی 18 آبان 99 نوشته است، از اقدامات روستای دیزباد می گوید.
در این مطلب می نویسد: سازمان ملل به کمک دیزبادیها آمد و در ضمن آن گزارشی از فعالیت های داوطلبانه خانه هلال می دهد و اذعان می دارد که دیزباد روستایی است که همیشه اولین بود.
با هم این گزارش خواندنی را از نظر می گذرانیم. دومین روستای پلکانی کشور بعد از ماسوله است. زمستانهای سرد دیزباد جمعیت این روستا را از هزار نفر به 500 نفر میرساند. با وجود این چراغ فعالیتهای داوطلبانه همیشه در آن روشن است و قرنها قدمت دارد. میرشاهی، مسئول داوطلبان خانه هلال دیزباد بالا، میگوید: «مشارکت قوی اهالی این روستا در کارهای داوطلبانه بهانهای برای احداث خانه هلال در این منطقه شد. گرچه این خانه یک سال است راهاندازی شده، اما فعالیتهای آن از سال 95 آغاز شده است.» حالا که حریق یکی از حوادث شایع در این روستاست، آموزشهای اطفای حریق در خانه هلال و ساخت باکسهای امدادی در روستا از اقدامات اولیه خانه هلال است. میرشاهی میگوید: «بعد از آموزش افراد روستایی در زمینه مقابله با حوادث، در سه نقطه روستا باکسهای امدادی و امکانات اولیه برای اطفای حریق ایجاد کردهایم تا با بروز هر حادثهای، افراد به نزدیکترین باکس امدادی برسند و بتوانند تا رسیدن نیروهای تخصصی حادثه را مدیریت کنند.»
خانه بهداشت روستایی یکی دیگر از امکاناتی است که با کمک اهالی دیزباد احداث شده و هر هفته یکی، دو پزشک از اهالی خود روستا در آن خدمات بهداشتی و درمانی رایگان به اهالی ارایه میکنند: «بعد از احداث روستا از مسئولان بهداشت استان خواستیم تا پزشکی را در این خانه مستقر کند؛ اما چون جمعیت روستا به حد نصاب نرسید که پزشک همیشگی در آن مستقر شود، تصمیم گرفتیم از ظرفیتهای روستا استفاده کنیم. حدود 25 نفر از فرزندان روستا در شاخههای مختلف پزشکی تحصیل کرده و مشغول به کار هستند. تعدادی از آنها با روی باز پذیرفتند که روزهایی از هفته را به روستا بیایند و در مرکز بهداشت مستقر شوند.» حضور پزشکان داوطلب در این روستا در روزهای کرونایی رفتوآمدهای غیرضروری به خارج از روستا را برای اهالی کم کرده است؛ بهخصوص در روزهای قرنطینه در پایان تعطیلات نوروز، جای خالی خدمات پزشکی در روستا به کمک این پزشکان پر شده بود.
اهالی روستا مدرسه ساختند، دانشآموزان جاده دیزباد اقلیم سردی دارد و در ارتفاع دو هزار متری با بارانهای پاییزی و برفهای سنگین زمستانی نشسته است. برای همین هم تا دهه 20 خبری از مدرسه و امکانات آموزشی در این روستا نبود. حسین خافی از اهالی و فعالان روستا میگوید: «به دلیل صعبالعبوربودن روستا و نبود مسیر ماشینرو در اینجا تا دهه 20 بچههای دیزباد از داشتن مدرسه محروم بودند. سال 1318 مردم تصمیم میگیرند با هزینه خودشان مدرسهای در روستا بسازند و درآمد معلم را هم از جیب خودشان پرداخت کنند. آموزشوپرورش موافقت میکند و اولین مدرسه غیرانتفاعی روستایی کشور در دیزباد ساخته میشود. این مدرسه آن قدر سریع رشد کرد که در سال 55 به اوج خود رسید و حتی دانشآموزانی از روستاهای اطراف هم برای تحصیل به دیزباد میآمدند.»
ارسال کمکهای مردمی روستای دیزباد برای مناطق سیل زده سیستان و بلوچستان «پدرانمان اسمش را گذاشته بودند همیاری؛ فصل برداشت محصول باغ و زمینهای کشاورزی که میشد همه روستا جمع میشدند و هر هفته به کمک یکی میرفتند تا بار کسی روی زمین نماند. همیاری در روستا ریشهای چندصد ساله دارد. مشارکت و کمک به ساخت زندگی بهتر در روستای دیزباد رگ و ریشه دارد.» کریم میرشاهی، اهل روستای دیزباد علیاست؛ روستایی در دامنه کوههای بینالود و در همسایگی نیشابور که از سال گذشته مسئولیت امور داوطلبانه خانه هلال دیزباد را بر عهده دارد. در این روستا سالهاست که مشارکت اهالی در کارهای داوطلبانه جای خالی تأمین زیرساختها را گرفته است. ساختن جاده اصلی روستا، اولین مدرسه، حمام، برق روستا و بسیاری از نیازهای دیگر با مشارکت همین اهالی انجام شده است و امروز دیزباد را به روستای حافظ محیطزیست و نخستین روستای کشور که بیسوادی در آن ریشهکن شده، تبدیل کرده است.
خانه هلال دیزباد بالا این روزها به رتقوفتق امور داوطلبانه در روستا میپردازد و ظرفیتهای این روستای هزار نفره را هدایت میکند. دومین روستای پلکانی کشور بعد از ماسوله است. زمستانهای سرد دیزباد جمعیت این روستا را از هزار نفر به 500 نفر میرساند. با وجود این چراغ فعالیتهای داوطلبانه همیشه در آن روشن است و قرنها قدمت دارد. میرشاهی، مسئول داوطلبان خانه هلال دیزباد بالا، میگوید: «مشارکت قوی اهالی این روستا در کارهای داوطلبانه بهانهای برای احداث خانه هلال در این منطقه شد. گرچه این خانه یک سال است راهاندازی شده، اما فعالیتهای آن از سال 95 آغاز شده است.» حالا که حریق یکی از حوادث شایع در این روستاست، آموزشهای اطفای حریق در خانه هلال و ساخت باکسهای امدادی در روستا از اقدامات اولیه خانه هلال است.
میرشاهی میگوید: «بعد از آموزش افراد روستایی در زمینه مقابله با حوادث، در سه نقطه روستا باکسهای امدادی و امکانات اولیه برای اطفای حریق ایجاد کردهایم تا با بروز هر حادثهای، افراد به نزدیکترین باکس امدادی برسند و بتوانند تا رسیدن نیروهای تخصصی حادثه را مدیریت کنند.» خانه بهداشت روستایی یکی دیگر از امکاناتی است که با کمک اهالی دیزباد احداث شده و هر هفته یکی، دو پزشک از اهالی خود روستا در آن خدمات بهداشتی و درمانی رایگان به اهالی ارایه میکنند: «بعد از احداث روستا از مسئولان بهداشت استان خواستیم تا پزشکی را در این خانه مستقر کند؛ اما چون جمعیت روستا به حد نصاب نرسید که پزشک همیشگی در آن مستقر شود، تصمیم گرفتیم از ظرفیتهای روستا استفاده کنیم. حدود 25 نفر از فرزندان روستا در شاخههای مختلف پزشکی تحصیل کرده و مشغول به کار هستند. تعدادی از آنها با روی باز پذیرفتند که روزهایی از هفته را به روستا بیایند و در مرکز بهداشت مستقر شوند.»
حضور پزشکان داوطلب در این روستا در روزهای کرونایی رفتوآمدهای غیرضروری به خارج از روستا را برای اهالی کم کرده است؛ بهخصوص در روزهای قرنطینه در پایان تعطیلات نوروز، جای خالی خدمات پزشکی در روستا به کمک این پزشکان پر شده بود. اهالی روستا مدرسه ساختند، دانشآموزان جاده دیزباد اقلیم سردی دارد و در ارتفاع دو هزار متری با بارانهای پاییزی و برفهای سنگین زمستانی نشسته است. برای همین هم تا دهه 20 خبری از مدرسه و امکانات آموزشی در این روستا نبود. حسین خافی از اهالی و فعالان روستا میگوید: «به دلیل صعبالعبوربودن روستا و نبود مسیر ماشینرو در اینجا تا دهه 20 بچههای دیزباد از داشتن مدرسه محروم بودند. سال 1318 مردم تصمیم میگیرند با هزینه خودشان مدرسهای در روستا بسازند و درآمد معلم را هم از جیب خودشان پرداخت کنند. آموزشوپرورش موافقت میکند و اولین مدرسه غیرانتفاعی روستایی کشور در دیزباد ساخته میشود.
این مدرسه آن قدر سریع رشد کرد که در سال 55 به اوج خود رسید و حتی دانشآموزانی از روستاهای اطراف هم برای تحصیل به دیزباد میآمدند.» اولین مدرسه غیرانتفاعی روستایی کشور که در دیزباد و به کمک مردم این روستا ساخته شد تنها مدرسه روستا بعدازظهرها محلی برای تحصیل بزرگترها بود و در سال 1348 بیسوادی در دیزباد ریشهکن شد و نامش به عنوان معدود روستاهای صددرصد باسواد جهان در یونسکو به ثبت رسید. مدرسه دیزباد سبب خیر شد و چند سال بعد از احداث آن نخستین جاده این روستا به دست دانشآموزان و اهالی روستا ساخته شد.
خافی میگوید: «بعد از احداث مدرسه رفتوآمد به روستا بیشتر شد. اهالی روستا از خواهرزاده کمالالملک که مهندس نقشهکشی بود خواستند تا نقشه جاده روستا را بکشد. بعد هم مردم و دانشآموزان دستبهدست دادند تا جادهای به طول 15 کیلومتر در دل کوه ساخته شود.» طرحی با مشارکت سازمان ملل روستایی که این روزها خبر احیای مراتع و پوشش گیاهی آن به گوش میرسد، تا 20 سال پیش به تاراج افرادی درآمده بود که گیاهان دارویی این منطقه را از ریشه جدا میکردند و کمر به نابودی این گیاهان بسته بودند. محمود کردی، رئیس شورای دیزباد میگوید: «اطراف دیزباد منطقه جنگلی و مراتع خوبی وجود دارد.
در زمان جنگ جهانی دوم به دلیل دشوارشدن شرایط زندگی و نبود سوخت کافی برای گرمایش اهالی این منطقه به قطع درختان و تولید زغال از چوب رو آوردند. بعد از این دوران است که پوشش درختی این منطقه به حداقل خود میرسد. از طرفی این منطقه پوشش مرتعی خیلی غنی هم داشت که در دهههای گذشته مورد دستاندازی افراد سودجو قرار میگرفت و افرادی بودند که نه برای مصرف شخصی بلکه برای جمعآوری این گیاهان و فروش آن به مراتع ما میآمدند و گیاهان را از ریشه جدا میکردند و میبردند. کار به جایی رسید که در بخشی از مراتع ما پوشش گیاهی به صفر رسید.» تغییر شغل اهالی روستا از دامداری به کشاورزی و باغداری یکی از راهحلهای آنها برای کمک به محیطزیست است: «مناطق کوهستانی زیستگاه آب است و هرچه پوشش گیاهی بیشتر باشد، ضریب نفوذپذیری خاک بیشتر میشود. مردم دیزباد از گذشته دامداری و کشاورزی را در کنار هم داشتند، اما خیلی زود به این نتیجه رسیدند که این دو در کنار هم در تضاد است؛ چرای دامها در مراتع باعث از بین رفتن پوشش گیاهی میشود و علاوه بر از بین بردن مراتع تأثیر زیادی در تأمین آب پاییندست دارد. برای همین دامداری را به مرور حذف کردند و به باغداری و کشاورزی پرداختند. امروز از 30 گله روستا، تنها یک گله باقی مانده است.»
اهالی روستا از سالهای قبل هم دغدغه حفظ محیطزیست و منابع طبیعی این منطقه را داشتند و در اواخر دهه 60 نامهای به سازمان محیط زیست مینویسند و درخواست میکنند تا مراتع اطراف این روستا به مناطق حفاظتشده کشور اضافه شود؛ طرحی که با آن موافقت نمیشود. اوایل دهه 90 شورای روستا دوباره پای این طرح را به میان میآورد و موفق به تصویب آن میشود. با این حال حفاظت از محیطزیست هم در این روستا شکل و شمایل بومی خود را دارد. کردی میگوید: «بعد از ایجاد منطقه محافظتشده، مردم دو کار مهم در روستا انجام دادند؛ یکی تشکیل یگان حفاظت روستا با هزینه شخصی مردم. این یگان حفاظت علاوه بر محدوده داخلی روستا، محیطزیست و منابع طبیعی اطراف را هم رصد میکند و از چرای دامها و از بینبردن مراتع و جنگلها و همچنین شکار در این منطقه جلوگیری میکند.
دومین قدم مهم مردم محلی ایجاد سایت 7 هکتاری در مراتع روستا بود. طرح حفاظت و تکثیر گونههای باارزش جنگلی، مرتعی و دارویی دامنه جنوبی بینالود را به دفتر کمکهای کوچک تسهیلات محیط زیست جهانی عمران سازمان ملل فرستادیم و از آن استقبال شد. این پروژه امروز با حمایت سازمان ملل و مشارکت و همکاری اهالی روستا انجام میشود. در این منطقه گونههای گیاهی بومی منطقه در زمینهای مشخص کاشته شدهاند و از آن به عنوان ذخیره کشت دیگر نقاط این مراتع استفاده میشود. 7 هزار اصله درخت و درختچه و گونه خاص گیاهی در این زمین کاشته شده است. تنها در روز اولی که این سایت راهاندازی شد، اهالی روستا حدود 800 درخت در آن کاشتند؛ درختانی که در پلاک شناسنامهای آنها نام کسی که آن درخت را کاشته هم نوشته شده است.» سالهاست فعالیتهای داوطلبانه مردم روستای هزار نفری دیزباد، الگویی برای روستاهای اطراف است؛ از قاسمآباد و روستاهای همسایه گرفته تا روستاهایی در زنجان و دیگر استانهای کشور.
تاریخ: ۱۳۹۸/۱۱/۱۸
«دیزباد وطن ماست»- سایت گردشگری جاذبه ها به بخش های مختلف روستای دیزباد پرداخته و گزارش خوبی از آن ارائه داده است.
به گزارش دیزباد وطن ماست، عنوان این گزارش، «روستای دیزباد نیشابور ، از زیباترین و باسوادترین روستای ایران» است و تمرکز آن بر زیبایی های دیزباد قرار گرفته است.
روستای دیزباد از توابع شهرستان نیشابور، پس از ماسوله گیلان، زیباترین روستای پلکانی ایران است و گفته میشود باسوادترین روستای ایران است.دیزباد از جاذبه های گردشگری نیشابور، در ۸۰ کیلومتری جاده مشهد – نیشابور و روی سلسله جبال بینالود، در میان رودخانهها و چشمههای جوشان و باغهای سرسبز قرار دارد. روستایی پر از توربینهای بادی که وقتی به چند کیلومتری آن میرسید، تغییر ناگهانی دما را به خوبی حس میکنید و خنکای ناشی از آبوهوای مطبوع آن، حال و هوای روح و جسمتان را عوض میکند.
پیشینه تاریخی این روستا به سال ۹۵ هجری شمسی می رسد به طوری که اسم آن چندباری در طول تاریخ تغییر کرده است؛ در قرن سوم به قصرالریح و در بعدها به چهل اشکوب معروف بوده است. تاریخ طولانی و پیشینه فرهنگی، هویت مردم این ناحیه را با تحولات زیادی روبرو کرده است. یکی از ارزشمندترین منابعی که باعث این تحول فرهنگی شده افتتاح مدرسه ناصرخسرو در سال ۱۳۱۲ بوده است. تاسیس این مدرسه خانواده ها را تشویق کرد تا بچه ها را به مدرسه بفرستند، کم کم خانواده های بیشتری از روستا به این کار روی آوردند و همه بچه ها باسوار شدند. با اینکه در آن زمان در روستاهای دیگر رفتن به مدرسه کار چندان متداولی نبود اما این کار در روستای دیزباد امری عادی به حساب می آمد.
قدمت دیزباد و سوابق فرهنگی آن موجب دگرگونی هویت مردم شده و تأسیس مدرسه ناصرخسرو دیزباد در سال ۱۳۱۲ از دگرگونی های فرهنگی این دیار بوده است. امروز بیشتر مردم روستا در دانشگاه تحصیل کرده و برای پیشرفت بیشتر به شهرهای مجاور رفته اند اما زادگاه پدری شان را فراموش نکرده و در ماه های گرم سال به آن سر می زنند.این روستا توانسته است نخبگانی را به جامعه تحویل دهد که موجب مباهات همه روستاییان شده و در سال ۱۳۴۸ بهعنوان یکی از معدود روستاهای با ۱۰۰ درصد باسواد جهان در یونسکو به ثبت رسیده است.
روستای دیزباد به مانند روستای معروف ماسوله، معماری پلکانی دارد اما در آن خبری از جنگل های سرسبز و انبوه شمال نیست. بیشتر مردم این روستا ساکن مشهد و نیشابور هستند و در فصل های بهار و تابستان برای کارهایی مثل باغداری راهی این دیار می شوند. اکثر مردم دیزباد بالا، باغداری را به عنوان شغل دوم خود انتخاب کرده اند اما در نظر بیشتر آن ها باغداری تنها بهانه ای برای بودن در زادگاه است نه کاری برای پول درآوردن و امرار و معاش.از دیرباز شغل بیشتر ساکنان این محل باغداری بوده و امروز هم این شغل هچنان ادامه دارد.
این روستا دارای خاک بسیار حاصلخیز و آبی گوارا و غنی از املاح مفید و خنک بوده که این موارد در کنار باغداری بسیار علمی و اصولی که زاییده سواد همه اهالی روستا است، موجب بازدهی کمی و کیفی باغها شده و محصولات کاملاً ارگانیک و درجه یک را به وجود میآورد، به طوری که بعضی محصولات آن در جهان در زمره بهترینها در شاخه محصولات باغی ارگانیک است. ظرفیت ممتاز روستا از یک طرف و توجه ویژه به سلامت و کیفیت محصول از طرف دیگر این منطقه را در رده صادرکنندگان عمده گیلاس و آلو به بازارهای اروپایی و حاشیه خلیجفارس تبدیل کرده و تنوع و کیفیت گیاهان دارویی نیز از دیگر سرمایههای طبیعی این روستاست.
گیاهان و گل های دارویی زیادی در روستا وجود دارد که بیش از 150 گونه را شامل می شود. قبلا افراد برای استفاده از گیاهان دارویی آنها را از ریشه خارج می کردند ولی در حال حاضر جلوی این کار را گرفته شده و کوه پوشیده از این گیاهان است.
در این منطقه شکار ممنوع شده است. کبک و بزکوهی از جانوران منطقه هستند. از سوی محیط زیست نیز پرندگانی نظیر چکاوک در این روستا رها سازی شده است.
مردم این روستا به آداب و رسوم سنتی خود کاملا پایبند هستند، نکته ای که جذابیت روستا را بیشتر کرده است. یکی از مراسم فرهنگی و سنتی این روستا «مراسم چیله بجست» است، آیینی که در شب آخر بهمن ماه برگزار می شود برای شکران نعمت های بیکران خداوند. این مراشم شباهت زیادی به چهارشنبه سوری دارد و با اینکه در سالیان اخیر فراموش شده بود اما در سال ۹۳ دوباره احیا شد.
روستای دیزباد همان طور که از اسمش مشخصه منطقه ای بادخیز است و از سال ۲۰۰۲ با احداث نیروگاه بادی در این منطقه از این باد برای تولید برق استفاده می شود. این باد همچنین آب و هوای خنک و لطیفی را برای دشت های شمالی و میانی نیشابور رقم می زند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید اولین شبکه برق خصوصی کشور در این روستا برقرار شده است. در زمان های دور مشکل رفت و آمد در هنگام تاریکی هوا، محصلان روستا را بر آن داشت تا اولین اولین شبکه برق خصوصی کشور را راه اندازی کنند.
صنایع دستی روستا در گذشته پارچه بافی بود. انواع پارچه ها، دستکش، نمد مالی برای زیرانداز، جوراب پشمی و از کارهای دستی مردم این روستا بوده ولی درحال حاضر کمتر شده است. صنایع چوبی نیز در روستا وجود داشته که بعضا در پنجره ها مورد استفاده قرار گرفته است.
«دیزباد وطن ماست»- در بخش پنجم ادامه مباحث مربوط به دیزباد را از نگاه مهندس محمود کردی با هم مرور می کنیم.
21. سنگ فرش دیزباد یکی از اقدامات بسیار مهمی بود که در دوره شما اتفاق افتاد و امروز البته به صورت کامل محقق نشده اما آیا این اقدام ریشه ای بوده یا موقت و اینکه چه آینده ای برای آن وجود دارد؟
همانطورکه اطلاع دارید یکی از پروژهای بافت با ارزش سنگ فرش تمام کوچه های اصلی و کوچه های فرعی منتهی به آنهاست و این طرح اعتبار ملی دارد، فعلا دولت پولی ندارد، در صورت وجود بودجه ، همه ساله اعتبار لازم تخصیص چکار انجام خواهد شد.
22. مساله بحران آب امسال در دیزباد جدی است. آیا برای حل این مساله برنامه ای داریم؟ و اینکه آیا در حال حاضر منابع آب موجود در دیزباد به اندازه کافی است؟ آیا ظرفیت هایی هستند که به کار گرفته نشده باشند؟ و برای آینده آیا طرحی در آبخیز داری دیزباد اجرا شده است یا خیر؟
موضوع خشکسالی دیزباد همانند غالب نقاط کشور کم سابقه است ، ما از ۸ سال قبل این موضوع را جدی گرفته ایم، موضوع قرق را جدی گرفته و تناوب چرا را در نقاط مورد نظر دقیقا اجرا کردیم.
کوه ها را به هیچ عنوان نفروختیم.
تا سرحد امکان از تجاوز گله های اطراف جلوگیری کردیم.
از کندن درختچه ها و بوته های کوهی جلو گیری کردیم.
در آبخیزداری بیولوژیکی نمونه استان خراسان شدیم و لوح تقدیر از استاندار گرفتیم.
تا جائیکه امکان داشته از جمع آوری گل و گیاهان دارویی برای فروش جلوگیری کردیم.
سایر اقدامات برعهده صاحبان املاک می باشد نظیر افزایش مدت زمان مدار آبیاری، کولش، جمع آوری علف های هرز، هرس سبز و کاهش شاخ و برگ درختان، پوشش پلاستیکی پای درختان و سایر موارد.
23. یکی از سوالاتی که مخاطبان دیزباد وطن ماست پرسیده اند در مورد سم و کود شیمیایی بوده که تبلیغات آن در تریبون های شورا انجام گرفته است. آیا این مساله با بحث تولید محصولات ارگانیک در تضاد نیست؟ و اینکه برای ترویج محصولات ارگانیک چه برنامه ای اجرا شده و به نظرتان آیا به صورت صد در صدی قابل اجراست؟
استفاده از کودهای در حد معقول از هر کدام ضروری است و استفاده نابجا مشکل دارد. البته در چند سال اخیر اغلب مردم از کود های ارگانیک استفاده میکنند و شرکت تعاونی نیز همین کود ها را حمل می کند.
24. فضای مدرسه ناصر خسرو الان در چه وضعیتی است؟ متعلق به کیست و چه سرانجامی خواهد داشت؟
ما فضای مدرسه را موقتا از حالت مخروبه، خطرزا و آشغال دونی خارج و به پارکینگ عموی تبدیل کردیم و خیلی تلاش کردیم طرحی مطلوب در آن اجرا کنیم ولی اداره آموزش و پرورش موافقت نکرد.
25. آب شرب دیزباد و ایجاد فاضلاب در دره های اطراف ده یکی از چالش های مهم در دیزباد است. اینکه این فاضلاب به آب های زیر زمینی نفوذ می کند و آنها را آلوده می کند. اولا اینکه آیا برای این مساله راهکاری وجود دارد و در ثانی اینکه آیا این موضوع بر کیفیت آب شرب دیزباد تاثیر می گذارد؟
شرکت آب و فاضلاب روستایی کشور هیچ برنامه ای برای اجرای طرح فاضلاب در روستاها را ندارد و از طرفی اجرای این طرح در دیزباد بسیار هزینه بر است که از عهده مردم ساخته نیست.
البته ساکنین هر کوچه می توانند آب را به پایین کوچه و به داخل باغات هدایت کنند که به آب شرب هیچ ارتباطی ندارد و تقریبا کمترین آسیب را به آب های زیر زمینی می زند.
«دیزباد وطن ماست»- شرکت سهامی فرش ایران در اواخر 1314 به دستور رضاشاه و به منظور ارتقا کیفی صنعت فرش ایران تاسیس شد. یکی از اهداف آن ایجاد اشتغال برای زنان و مردان روستایی بود تا در زمان فراغت از کار زراعت و کشاورزی، با بافتن فرش های مرغوب ( با همکاری شرکت فرش) هم به اقتصاد خانواده کمک کنند و هم زمینه رونق بیشتر صادرات فرش را فراهم آورده ودر نهایت به اقتصاد مملکت یاری رسانند. استفاده از کودکان در این زمینه مطلقا مورد نظرنبود زیرا به موازات آن، قانونی وجود داشت به نام قانون کار، که ماده ای از آن اشعار می دارد که کودکان تا سن قانونی حق کار در کارگاه ها و موسسات تولیدی را ندارند، قانونی که البته تا به امروز هیچ گاه به آن اعتنایی نشده و سلامت روحی و جسمی بسیاری از کودکان همواره در لابلای چرخ تولید سرمایه داری به یغما رفته و ناجوانمردانه بلعیده شده است. بعد از تاسیس شرکت فرش، احتمالاٌ چیزی حدود 5/1 سال طول کشیده است تا اعتبارات و زیرساخت های لازم برای اجرایی شدن مصوبه مذکور فراهم آید. شرکت تصمیم گرفت تا در صورت تمایل روستائیان، مربیان ماهر همراه با کارگاه های قالی بافی و مواد لازم مثل نخ وتار و پود و رنگ و غیره را در اختیار آنان قرار دهد و سپس فرش های بافته شده را از آنان با قیمت عادلانه خریداری کند تا به تدریج این صنعت در بافت روستا ها نهادینه شود.
بعد از این مقدمه، به سال 1349 بر می گردم، که این جانب در درود نیشابور خدمت سربازی خود را در کسوت سپاهی ترویج و آبادانی سپری می کردم. درود در آن زمان روستای بسیار بزرگی بود که البته علاوه بر داشتن کدخدا، شهرداری و شهردار هم داشت. روستا یا شهری با مردمانی بزرگوار وبا جمعیتی 8000 نفره ( در آن زمان). یک مدرسه شش کلاسه در آنزمان در درود دایربود با چهار آموزگار ثابت و دو سپاهی دانش دختر، و البته تعداد کمی دانش آموز که شاید از 50-60 نفر تجاوز نمی کرد. در مقابل یکی از شاخصه های چشمگیر درود تعداد کارگاه ها یا کارخانه های قالی بافی آن بود، که به ده ها باب بالغ می گردید. کارگاه هایی اکثراٌ غیر استاندارد و کم نور و نمور. (با موافقت اداره ترویج کشاورزی و با حکم اداره کار نیشابور، یک بار وظیفه ای به اینجانب محول شد تا گزارشی از وضعیت این کارخانه ها تهیه کنم). این مکان ها که بسیاری شان همان اسطبل های قدیمی بازسازی شده و یا نشده بودند متعلق به تعداد معدودی متمولین و صاحبان ثروت و مکنت بود که اکثراٌ فرزندانشان در شهر تحصیل می کردند ولی کارگاه هایشان پر بودند از بچه های معصوم قد و نیم قدی که با انگشتان ظریف خود هنر می آفریدند و نقش بر پرده می زدند و در مقابل، آرزوی لحظات نشاط انگیز کودکانه خود را به وادی خاطرات می سپردند تا روزی بیادشان آورد این روز های بیداد را، با قطره های اشکی که از سرحسرت بر گونه هایشان خواهد غلطید، همراه با آهی و افسوسی و دیگر هیچ.
بگذریم، روزی در کوچه به پیر مرد بزرگواری برخورد کردم، در حالی که لباس سربازی بر تن داشتم با دو هشت ناقابل بر بازویم. سلام و علیکی رد و بدل شد و مصافحه ای گرم سبب شد تا مخاطبم با مهربانی بپرسد: بچه کجای ایران هستی؟ و وقتی گفتم: بچه آن ور کوه قجقر، دیزباد، گل از گلش شکفت و انگار گمشده ای را پیدا کرده است. با اصرار و ابرام من را به خانه اش دعوت کرد با این جمله که "با تو حرف ها دارم". قبول کردم و رفتم. دوستی بین ما حاصل شد و من از مصاحبت با این مرد بزرگ همواره استقبال می کردم. خدایش بیامرزد حاج آقا موسوی را که چه بزرگوار بود و چه خوش سخن.
از میان سخنان او دو واقعه مرتبط با دیزباد بر من تاثیر بسیار گذاشت. خلاصه کلام را همان شب در دفتری نوشتم تا ماندگار بماند، همان گونه که در خاطر من تاکنون پایدار مانده است. یکی واقعه دهشتناکی که او خود در نوجوانی شاهدش بوده و نفرت و انزجار آنچه در روز واقعه دیده بود هنوز در گوشه ذهنش باقی مانده بود که به قول خودش: هر گاه رخ می نمود روح او را می خراشید و رخسارش را گلگون می ساخت، به رنگ لاله های کوهساران و خون های به ناحق ریخته شده ان روز لعنتی. من فعلاٌ این جا از ذکر این ماجرای هولناک و تراژیک می گذرم و به رخداد دیگر می پردازم. صد البته، من روایت را پیراسته و حواشی آن را آراسته ام و بر آن عنوان جلسه قدمگاه گذاشته ام و باور را سخ دارم که خواننده عزیز با فراست کافی پیوند و ارتباط آن با دو پاراگراف فوق الذکر را در خواهد یافت.
جلسه قدمگاه-" والعهده علی الراوی" محمد میرشاهی
.در اوایل سال 1316بخشداری زبرخان طی یک فراخوان رسمی از کدخدایان تمام روستا ها می خواهد تا همراه با یکی از معتمدین روستا در جلسه ای در محل بخشداری شرکت کنند و موضوع جلسه را که واگذاری تعدادی دار قالی بافی به روستاها می باشد را نیز به آن ها تفهیم می کند. پر واضح است که موضوع در نشستی در دیزباد با بزرگان روستا مورد کنکاش قرار می گیرد و نهایتاٌ کدخدا طالبعلی همراه با یکی از بزرگان ده به قدمگاه می رود ( بدلیل تشکیک بین دو- سه نام، از ذکر نام بزرگواری که کدخدا طالبعلی را در این جلسه همراهی کرده است صرف نظر می کنم). ضمناٌ کدخدایان مکلف شده بودند تا آمار ساکنین روستا را با تفکیک تقریبی سنی گروه های جمعیتی، تهیه و به بخشداری اعلام کنند تا پتانسیل روستا ها برای پذیرش امکانات قالی بافی معلوم و مشخص گردد.
در روز موعود، جلسه شرکت سهامی فرش تشکیل می شود و بعد از سخنرانی مسئولین مربوطه، که با جزئیات تمام نحوه تعامل شرکت با روستائیان را تشریح می کنند، قرار می شود تا تعداد محدودی کارگاه قالی بافی، همراه با چند مربی که سهمیه بخش زبرخان بوده است را بین روستا ها ی بخش به تناسب جمعیت تقسیم کنند. در حالی که سالن بخشداری را همهمه پر کرده بود و هر کدخدایی تلاش می کرد تا سهم روستای او از این فرصت طلایی بیشتر باشد، ناگهان نمایندگان دیزباد با صدای بلند اعلام می کنند که "ما هیچ تقاضایی برای کارگاه قالی بافی نداریم". مسئولین دیگر روستاها، با حیرت به آنان نگاه می کنند و البته خوشحال از این که سهم دیزباد که روستای بزرگی بود به آنان تعلق خواهد گرفت. بخشدار علت این امتناع را سئوال می کند و پاسخ می شنود که: "بزرگسالان ما وقت بیشتری از رسیدگی به مزارع، باغات و دام های خود ندارند و بچه های ماهم انشاالله قرار است به مدرسه ای که در حال ساخت آن هستیم بروند و تحصیلات جدیده بکنند، لذا دیزباد مکان مناسبی برای بر پا داشتن دار قالی نیست". برای مدعوین جلسه، شنیدن فرستادن بچه ها به مدرسه بیش از امتناع آنان از سهمیه خود، شوک آور بود و لذا سیل پرسشها از چند و چون قضیه آغاز گردید و در مقام آمران به معروف و ناهیان از منکر نصایح دلسوزانه خود را نثار فرستادگان دیزباد نمودند و آن ها را از نتایج معصیت زای این کارخطیر، یعنی فرستادن بچه ها به مدرسه ای که شیطان در هر گوشه اش لانه ای مانع الاخیر بر پای داشته است بر حذر می داشتند. به هر تقدیر، آقایان بر می گردند در حالی که شاید همسایگانمان با خود می گفتند که: دیزبادی اصلاح بشو نیست و اگر خودمان با گوش خودمان نمی شنیدیم باورمان نمی شد که این ها با جسارت تمام مدرسه ساخته اند و می خواهند بچه های معصومشان را "خسره فی الدنیا و الاخره" کنند و آن ها را به جای فرستادن به پای دار قالی و کسب هنر و درامد، به مدرسه ای بفرستند که هیچ چیزی بر آن مرتبت نیست جز رنج بی حاصل دنیوی و معصیت عظیم اخروی. طفلکی، بچه های دیزباد!
دوست سالمند من ادامه داد که: " وجود ده ها معلم دیزبادی در روستا های نیشابور و پیشرفت فرهنگی دیزباد که زبانزد خاص و عام است، نتیجه همان جلسه مهم قدمگاه و تصمیم خرورزانه رهبران شماست. شما رهبران بزرگی داشتید، باید آن ها را قدر بشناسید و نامشان را برصدر بنشانید. اگر در دیزباد بالا، بزرگان شما کارگاه های قالی بافی را- آن روز- بالا می بردند، بدون شک شما امروز، مجبور بودید پرچم مدرسه تان را پایین بیاورید. بیراهه راهی که بسیاری از روستا ها در آن گام زدند، به قدر وسع کوشیدند و مراد نیافتند ".
«دیزباد وطن ماست»- مستندهای مدرسه دیزباد در واقع شامل یک سری فیلم مستند است که در باب ابعاد مختلف دیزباد تهیه شده است و در این کلیپ به بخش دیگری از آن می پردازیم.