«دیزباد وطن ماست»- با ماشین به سمت مدرسه قدیم دیزباد رفتم ...بعد از کلی بکس و باد تونستم دقیقا به جایی بروم که یک زمانی اسمش مدرسه بود...با داداشم بودم...دقیقا روبروی دیوار پشتی مدرسه پارک کردم...نور چراغام افتاد رو دیوار...به اجرای دیوار خراب مدرسه نگاه می کردم و فکر می کردم که شاید روزی یکی از این آجرا رو بابابزرگم روی هم گذاشته...شاید این دیوار شاهد دوران تحصیل بابابزرگم یا بابام بوده...رفتم تو عالم دیگه ای...فکر میکردم چه دیوار خوش شانسی که هنوز پابرجاست...آیا دلش برای بقیه دیوارها تنگ نشده...درهمین ضمن حس کردم صدای موتور ماشینم سکوت زیبایی رو بهم ریخته...خاموشش کردم...از ماشین پیاده شدم...با این حس که یک زمانی اینجایی که واستادم بچه هایی که پدر و پدربزرگانمون بودن داشتن درس می خوندن یا بازی می کردن به زمین نگاه می کردم...شاید یک روز پدر بزرگم یا بابام اینجا واستاده بوده و کتاب تودست داشته تمرینی رو حل می کرده...
یاد خاطره ای از پدر بزرگم افتادم شاید اون خاطره که پدربزرگم تنبیه می شده مربوط به همین مکان بوده...یا اون خاطره که مادربزرگم از معلماش می گفت اینجا پیش اومده... اون شب به خیلی چیزا فکر کردم از جمله اجدادمون پدربزرگامون و پدرانمون...تو ذهنم کلی خیال بافی کردم و تجسم کردم خاطراتی که شنیده بودم...لحظات قشنگی بود...پس از دقایقی صدای زیبای پرنده ها به گوشم رسید...یکدفعه به خود اومدم که داره صبح میشه و باید برم خونه...حس کردم لحظاتی که گذشت چقدر زیبا بود و چه زیباتر می تونست باشه اگه اونشب اون مدرسه بجایی که زمینی خالی باشه واقعا یک بنای زیبا و تاریخی می بود...بله واقعا برام سواله چرا ما نتونستیم اون بنارو از اول سالم نگه داریم و حال که اجازه دادیم خراب بشه چرا همونو بازسازی نکردیم!!!؟؟؟ آیا نیاز به بودجه بود؟ یعنی روستایی با مردمی به این عظمت و مردمی فرهیخته و به نسبت ثروتمند اینقدر از خودشون حاضر نبودند مایه بذارن که این بنارو نگه دارن؟؟!!! یا کسی حوصله اینکارو نداشت!!؟؟ من از هیچ کس یا گروهی گله نمی کنم و منظوری نسبت به شوراهای عزیز ندارم...و زحمات فراوان شورا از دید هیچ کس پنهان نیست...تنها یک سواله!!!چرا؟؟ و واقعا دلیل چیست؟؟؟
شاید دلیل من هستم...شاید اگر من و بقیه من ها باهم بیشتر اتحاد میداشتیم شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم...
از من است....انچه که بر من است ....
این داستان داستانی است از همه کسانی که در یک کشور یا شهر با گذشته زیبا و بزرگ زندگی می کنند. ایرانیانی که به عظمت کورش و پاسارگاد می اندیشند و چینی هایی که به عظمت دیوار چین می اندیشند و یونانی هایی که به عظمت آکروپولیس فکر می کنند. مدرسه دیزباد تنها رد پای ما در تاریخ است و امروز ما در حال ساختن رد پای جدید خود هستیم. باید به این رد پا فکر کنیم و این رد پا را قوی بگذاریم تا آیندگان نیز رد پای ما را در تاریخ ببینند.
«دیزباد وطن ماست»-یکی از سوالاتی که ممکن است در ذهن دیزبادی ها و کسانی که با دیزبادی ها در ارتباط هستند مطرح شود این است که چه کسانی حلقه اصلی تاسیس مدرسه ناصر خسرو دیزباد را تشکیل می دهند؟
مدرسه دیزباد یک فرمان دارد. فرمانی از امام زمان اسماعیلیان (سلطان محمد شاه) و پس از این فرمان افرادی تلاش کردند تا این فرمان عملیاتی شود. پروفسور شاهرخ میرشاهی در این خصوص می افزاید: پس از آمدن فرمان ساختن مدرسه به جماعت دیزبا د به نام سید سلیمان بدخشانی، زمین مدرسه قباله بى بى شاه میرشاهى مادر بزرگ کریم حسنعلى (قباله مادر سید سلیمان شاه از طرف سید محمد کریم) بود که وقف این موضوع شد. البته وقف نه به معنای وقف و اوقاف، بلکه به معنای هبه. چراکه در میان اسماعیلیان وقف به معنای سنتی آن کمتر دیده می شود.
در این میان افرادی برای طراحی و تامین مالی تلاش کردند:
سازندگان مدرسه: نقشه سید سلیمان
نخست نقشه طبقه وسط و تخت دختران ساخته شده است.
براى ساخت پول از فروختن درختهاى وقفى و مرد کار که بیشتر از ده بالا بوده است.
کارگر روزى: دو و نیم ریال.
بنا: براى طبقه وسط حاجى عباس پدر بزرگ آقاى فرخشاه. پس از تمام کردن ساختمان و اندود کردن نخستین اطاق به سیاه زخم مبتلا شده و فوت می کند.
نجار: براى در و پنجره. استاد حسین پدر آقاى فریدون و محمد حسین (شیخ) پدر آقاى فرخشاه.
براى پرواز و تونوکه و چوب بام، صندلى و میز و نیمکت. جهانگیر پسر کلبه نجمین شاه (نجم الدین) پدر مرحوم نجم الدین میرشاهى. استاد محمد ابراهیم پدر محمد حسین استاد و حسن کلبه نجمین شاه پدر آقاى غیاث.
طبقه بالا را استاد حسین پدر آقاى فریدون بنایى کرده است.
در و پنجره را محمد حسین پدر آقاى فرخشاه با همکارى محود تقى و کلبه لطفعلى ساخته اند.
خانه هاى پیرامون مدرسه که وابسته به مدرسه بوده است را نیز استاد حسین ساخته است.
پس از آن مدیران مدرسه هرکسى بخشى را باز سازى کرد.
چوب در مدرسه از درخت جوز از کلبه مرتضى (کمپانى)
در بزرگ ورودى را محمدحسین کلبه نجمین شاه ( شیخ) پدر آقاى فرخشاه
«دیزباد وطن ماست»- روابط عمومی شورای اسلامی دیزباد تصویری از دو معلم شاخص دیزبادی را منتشر کرده است.
در ذیل این تصویر آمده است: این تصویر، روایتگر همدلی و دوستی دو معلم گرانقدر دیزبادی است که سالها در پرتو اتحاد و همبستگی در راه تعلیم و تربیت فرزندان دیزباد سربلند ، مجدانه کوشیدند.
متنی که در سال 1328 با ترسیم و خوشنویسی جناب آقای فرخشاه میرشاهی بر سقف منزل زنده یاد غلامرضا شایسته فر در دیزباد نقش بسته است.
متن خوشنویسی آقای فرخشاه میرشاهی بر سقف چوبی منزل زنده یاد غلامرضا شایسته فر در دیزباد ( 71 سال قبل ):
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان
به فضل و رحمت پروردگار عالمیان
همیشه صاحب این منزل مبارک را
تنش درست و دلش شادمان و حکم جوان
همیشه خرمیش باد و عیش و نصرت و هم
تنش درست و امیدش روا بحب جوان
ایضا
یارب این ایوان عالی از کرم معمور باد
صاحبانش از بلای آسمانی دور باد
دوستانش شاد و خرم ، دشمنانش مضمحل
هر که نتواند ببیند هر دو چشمش کور باد
در سنه 1328 قلمی شد.
ترسیم فرخشاه میرشاهی
«دیزباد وطن ماست»- برنامه شورای اسلامی دیزباد برای بازسازی چشمه کمبول یکی از برنامه های بسیار ضروری است اما در این ویدئو حسین خافی علاوه بر این خبر، حامل خبر خوب دیگری است که با هم می شنویم.
«دیزباد وطن ماست»- سایت ایلیا گشت نیز در باب دیزباد یک صفحه کامل را با تمام مشخصات و جزئیات اختصاص داده است. اگرچه محتوای این مطالب تکراری است اما جاذبه خوبی را برای گردشگری دیزباد ایجاد کرده است.
به گزارش دیزباد وطن ماست، صفحه این سایت علاوه بر عکس های متنوع از دیزباد به هتل های نزدیک دیزباد اشاره کرده است اما متاسفانه به ظرفیت های خود دیزباد برای پذیرش میهمانان در بوم کلبه هایش اشاره ای نشده است.
با هم نوشته ایلیا گشت را درباره دیزباد می خوانیم: روستای دیزباد که به باسوادترین روستای ایران معروف است و آب و هوایی مطبوع و چشم اندازهایی تماشایی دارد در کیلومتر 80 جاده مشهد – نیشابور و روی سلسله جبال بینالود قرار دارد. اگر در یک روز گرم تابستانی از نیشابور راهی این روستا شوید با رسیدن به روستا و خنک شدن ناگهانی هوا به خوبی فرق آب و هوای مطبوع این ناحیه را با دیگر نواحی احساس میکنید و چنان تحت تاثیر این هوای کوهستانی قرار میگیرید که دلتان میخواهد حالا حالاها در این روستا بمانید.
وجود توربینهای بادی در این منطقه خبر از وزش بادهای تند میدهد پس خودتان را آماده کنید برای آب و هوایی متفاوت و مطبوع. پیشینه تاریخی این روستا به سال 95 هجری شمسی می رسد به طوری که اسم آن چندباری در طول تاریخ تغییر کرده است؛ در قرن سوم به قصرالریح و در بعدها به چهل اشکوب معروف بوده است. در زمان حمله مغول این روستا به نام آسیابهای بادی معروف بود. در آن زمان روستا از گزند حملات مغول دور ماند برای همین مردم از اطراف برای آسیاب گندمهای خود به دیزباد میرفتند. تاریخ طولانی و پیشینه فرهنگی، هویت مردم این ناحیه را با تحولات زیادی روبرو کرده است.
آموزش و تحصیل در روستا
یکی از ارزشمندترین منابعی که باعث این تحول فرهنگی شده افتتاح مدرسه ناصرخسرو در سال 1312 بوده است. تاسیس این مدرسه خانواده ها را تشویق کرد تا بچه ها را به مدرسه بفرستند، کم کم خانواده های بیشتری از روستا به این کار روی آوردند و همه بچه ها باسوار شدند. با اینکه در آن زمان در روستاهای دیگر رفتن به مدرسه کار چندان متداولی نبود اما این کار در روستای دیزباد امری عادی به حساب می آمد.
این روستا در طول حیات خود فارغ التحصیلانی داشته که باعث افتخار همه روستاییان ایران به شمار می روند. یکی از آن ها «امام قلی خاکی خراسانی» است که از شاعران معروف در قرن 11 هجری قمری است. شخصیت معروف دیگر این روستا محمد فدایی خراسانی، شاعر و نویسنده قرن 12 هجری قمری می باشد. امروز بیشتر مردم روستای دیزباد مشهد در دانشگاه تحصیل کرده و برای پیشرفت بیشتر به شهرهای مجاور رفته اند اما زادگاه پدری شان را فراموش نکرده و در ماه های گرم سال به آن سر می زنند.
مردمان روستا
روستای دیزباد به مانند روستای معروف ماسوله، معماری پلکانی دارد، اما در آن خبری از جنگلهای سرسبز و انبوه شمال نیست. بیشتر مردم این روستا ساکن مشهد و نیشابور هستند و در فصلهای بهار و تابستان برای کارهایی مثل باغداری راهی این دیار میشوند. اکثر مردمان این روستا اسماعیلی مذهب هستند و هر ساله در فصل تابستان مراسم مذهبی خاصی را که باورها و اعتقادات آنان ریشه دارد برگزار می کنند.
بسیاری از گردشگران نیز هر سال برای تماشای این مراسم به دیزباد سفر می کنند. این روستا در سال 1348 به عنوان یکی از معدود روستاهایی صد درصد باسواد جهان در یونسکو به ثبت رسید. این روستا در حال حاضر دارای دو مجتمع بزرگ و زیبا ی فرهنگی ، مذهبی و خدماتی است.