«دیزباد وطن ماست»- از آنجا که تجربه تاریخی نیازمند سن بالا است و این امکان برای من مقدور نبوده است تا دوران اوج فعالیت های فرهنگی دیزباد را از نزدیک شاهد باشم شاید نتوانم نظری قطعی در خصوص مشارکت مردم دیزباد در طول تاریخ بدهم اما بدون شک در 30 سال اخیر فعالیت های مردم دیزباد در امور عمومی روستا بی بدیل بوده است.
مهمترین و گسترده ترین نمود آن را در نهال کاری بوستان ناصر خسرو دیزباد شاهد بودیم که همه مردم در آن مشارکت کردند و شرایط به گونه ای بود که بیل و کلنگ برای آن جمعیت وجود نداشت. اما در عین حال هنوز این حضور نیازمند بهبود است. مردم باید خودشان تلاش کنند و وضعیت خودشان را بهبود بخشند و برای این کار نیازمند آگاهی های گسترده ای از سایر مناطق هستیم.
مناطقی در دنیا که توسعه پایدار در آنها عملیاتی شده است می تواند نمونه خوبی برای ما باشد. شاید لازم باشد برای بسیاری از نیازهای مردم دیزباد سازمان هایی تشکیل شوند و به صورت مشخص فقط کارشان این باشد که امور دیزبادی ها را سامان دهند.
در تمام این مسائل مردم باید نقش محوری داشته باشند و تا وقتی که کاری با خواست مردم همگام نباشد این اتفاق نمی افتد.
«دیزباد وطن ماست»- موضوع دانش بومی روستا یکی از مسائل بسیار مهم در توسعه پایدار است. این زمانی است که ما ابزارهای نو را وارد کشاورزی می کنیم، از سموم شیمیایی استفاده می کنیم و درختان جدید را در دیزباد جایگزین می کنیم و کم کم روش های تجربی پیشینیان را فراموش می کنیم.
البته این تنها یک شق از دانش بومی در کشاورزی است. دانش بومی می تواند در بخش های دیگری نیز وجود داشته باشد. مثلا در معماری و استفاده از مصالح برای ساخت بنا یا در شیوه قضاوت و سایر موارد.
متاسفانه فعالیت های مردم شناسی در دیزباد بسیار کم صورت گرفته است و غیر از یک پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه SOAS انگلستان که توسط یک دیزبادی انجام شده است، کار مردم شناسی برجسته دیگری را برای حفظ دانش بومی انجام داده باشد نمی شناسم.
رسانه های اجتماعی نظیر فیسبوک نیز باب جدیدی را برای این مساله باز کرده اما حرکت ها ضعیف و بیمارگونه دنبال می شوند.
برای آشنایی با مقوله دانش بومی روستایی این مساله را از وبلاگ جلال یوسفی با عنوان «مباحث نظری دانش بومی» مطرح می کنم. می توانید مقاله را در ادامه مطلب مطالعه کنید تا درکی عمیق تر از این مقوله بسیار مهم دریافت کنید.
مباحث نظری دانش بومی
مقدمه
امروزه ابداع فن آوری های کاربردی در زمینه های مختلف گسترش قابل توجهی دارد. ارایه این فن آوری به کشاورزان و بهره برداران روستایی نیز روند فزاینده ای یافته است. علی رغم نیاز روز افزون جوامع روستایی و کشاورزی به توسعه و کاربرد تکنولوژی جدید،"در بررسی های به عمل آمده در نقاطی از دنیا چنین بر می آید که علم و معرفت دانشمندان غربی رو به تحلیل رفته است
"(چمبرز ،98) و تجربه های موجود بیانگر این واقعیت است که فن آوری های ارایه شده به جوامع روستایی عموما” کاربرد قابل قبولی نداشته واز نرخ عدم پذیرش بالایی برخوردارند( راجاسکاران.ب ، 1380 ،62).از آنجا که این تکنولوژی خارج از روستا به وجود می آید و از نظرشرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی واقلیمی تفاوت زیادی با شرایط جامعه روستایی دارد، از این رو پایین بودن نرخ پذیرش این تکنولوژی و ناکارایی ضمنی آنهااجتناب نا پذیر است.به نظر می رسد برای افزایش کارایی و تقویت جنبه های کاربردی فن آوری های ارایه شده به جوامع روستایی، استفاده از دانش بومی این جوامع راه گشاه باشد.اگر این نوع دانش که سالیان متمادی و از طریق تجربه های متعدد مردم بومی شکل گرفته و در طول قرنها با کار بر روی آن مورد آزمایش قرار گرفته است، با محیط و فرهنگ بومی سازگاری دارد و بر پایه تجربه استوار است...، در فرایند تحقیقات روستایی و اختصاصا" کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد در تکنولوژی ایجاد شده ، افزایش نرخ پذیرش وتقویت جنبه های کاربردی آنها بسیار موثرخواهد بود: چون1-دانش بومی با فن آوری ها و شیوه های بومی آشنا و مانوس است و درک و نگهداری از آن شیوه ها برای مردم از فن آوری ها و شیوه های وارداتی بهتر است.2- از منابع محلی برخاسته است.مردم به منابع بیرونی که هزینه ساز، کمیاب و دسترسی به آنها نامنظم باشد وابستگی کمتری دارند.دانش بومی در هنگام برنامه ریزی طرح ها برای مردم محلی و مجریان طرح های توسعه حق انتخاب بیشتری فراهم می آورد. شیوه های بومی از شیوه های بیرونی ارزانتر هستند و بیشترشان به سرمایه گذاری بسیار اندکی نیاز دارند.